تکرار تاریخ با به توپ بستن استادیوم آزادی

توسط

اینکه آدم در کشوری باشد که هیچ چیزش قابل پیش بینی نیست، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه کلی هم هیجان دارد. حداقل فایده اش هم این است که زندگی را از حالت روزمرگی درمی آورد. مثلا کنسرتی با طی کردن همه مراحل قانونی، مجوز می گیرد و بلیطش را هم «سولد آت» می کند. اما در ادامه این داستان مهیج، عده ای خودجوش در کنسرت را بدون هیچ عذاب وجدانی گِل می گیرند. بعضی وقت ها هم ترجیح می دهند از دیوار سفارتخانه ای بپرند یا با تحریم ها تک چرخ بزنند و… بگذریم!

با این اوصاف فرض بفرمایید تیم ملی کشورمان بازی مهمی در پیش دارد. معمولا رسم کلیشه ای کشورهای جهان آن است که همه چیز در راستای این بازی سازماندهی می شود:

عده ای خود را برای خرید بلیط آماده می کنند، عده ای چیبس و ماست و تخمه می خرند تا از روی کاناپه منزلشان بازی را دنبال کنند. عده ای دست به کار می شوند تا برای تشویق هر چه بهتر تیمشان سر و صورت خود را به رنگ پرچم کشورشان درآورده و لباس هایی هماهنگ با تیم کشورشان بپوشند و … اما در کشورهایی که اصل «عدم قطعیت» بر همه اموراتش سایه افکنده، معمولا در چنین شرائطی شیوه هایی اتخاذ می شود تا همگان سورپرایز، غافلگیر و البته هیجان زده شوند.

مثلا عده ای اعلام می کنند ورود بانوان به استادیوم ها با هیچ دین و مسلکی حرام نیست. عده ای دیگر در پاسخ به آنها اعلامیه می دهند، چه حلال باشد و چه حرام، استادیوم را با چنین اوضاعی به توپ خواهند بست (مسلما منظورشان توپ ورزشی نبوده). عده ای هم بدون اعلام و اعلامیه خاصی زیر لب چیزهایی می گویند و بعد هم جوری وانمود می کنند که انگار چیزی نگفته اند! عده ای با خود خلوت می کنند و برای حذف احتمالی میزبانی ایران اشک حسرت می ریزند. عده ای در آن سوی آبها خوراک بنگاه های سخن پراکنی خود را می یابند. اپوزیسیون کرم خودش را در همین راستا می ریزد. انجمن فمنیسم هم تا دلتان بخواهد جلز و ولز می کند. فداراسیون والیبال تهدیدات خودش را ابلاغ می کند و عده ای هم از اینکه باعث شده اند جهانیان تا این حد به ما توجه کنند به خود و قرار گرفتن در تیتر خبرها می بالند! عده ای هم زیرک تر از گروه های قبلی، طرح تماشاچیان گزینشی خانم (مانند دعوت از خانواده های بازیکنان) را می دهند تا دم خروس را این گونه پنهان کنند. خلاصه؛ این جریان ها و جریان سازی ها همچون فیلم های سینمایی تا به لحظه آخر سراسر ماجراست و نفس ها را در سینه ها حبس می کنند. کسی هم نمی داند بالاخره چه پیش خواهد آمد. حتی برخی اوقات می بایست تقاضای ویدئو چک کرد تا بشود یقه آنهایی را که در این آشفته بازار چیزی در جهت منافعشان می پرانند و بعد هم زیرش می زنند، گرفت!

باری به هر جهت در کشور ما هیجان بازی های بدون توپ جناحی بیرون از استادیوم، بسیار بیشتر از هیجانات تیم های داخل استادیوم هاست.

حال پیشنهاد می کنیم با توجه به اینکه تا قبل از موفقیت های تیم ملی والیبال و بسکتبال در عرصه های بین المللی ورود بانوان به استادیوم ها بدون حاشیه و بلامانع بوده، برای آرام شدن اوضاع ترتیبی اتخاذ شود تا این تیم ها به سطح اولیه اشان بازگردند! یادمان نرود به جز اختلاس و چند مورد دیگر ما ملتی نیستیم که در کارهای گروهی بتوانیم موفقیت های قابل عرضی کسب نماییم و اگر هم در میدان کسب کنیم، خارج از میدان جنبه اش را نداریم و نتیجه اش، همینی می شود که شده!

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید