جنگ داخلی آمریکا؛ نبردی برای انسانیت یا منافع ایالتی؟

توسط

وقتی از جنگ داخلی آمریکا صحبت می شود تنها واژه ای که همپای آن به ذهن متبادر می شود مساله جنگ بر سر برده داری است. جنگی که به مدت چهار سال (۱۸۶۵-۱۸۶۱) بین ایالت های شمالی و جنوبی کشور آمریکا درگرفت و در مورد آن کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده و آثار فرهنگی زیادی همچون رمان، فیلم و عکس برای این رویداد مهم تاریخی خلق شده است. اما واقعیت چیست؟ دلیل اصلی شروع جنگ داخلی در ایالات متحده چه بود؟ آیا این جنگ تمام و کمال برای انسانیت و مبارزه با برده داری شکل گرفت؟ این مقاله تلاشی برای پاسخ به این پرسش ها است و سعی دارد نکته بسیار مهمی را که مدت ها در رسانه ها و حتی در دانشگاه ها مغفول مانده روشن سازد.

ابتدا باید به تفاوت های اقتصادی ایالت های شمالی و جنوبی و ریشه های فکری اقتصادی این ایالات در آن مقطع تاریخی پرداخت. ایالت های شمالی ایالات متحده آمریکا در آن مقطع تاریخی تحت تاثیر میراث فکری الکساندر همیلتون، دولتمرد آمریکایی و یکی از پدران بنیان گذار ایالات متحده آمریکا، به دنبال گسترش و حمایت صنایع نوظهور بوده اند. صنایع نوظهور یا صنایع نوزاد به صنایعی گفته می شود که طبق نظر فردریک لیست اقتصاددان آلمانی در مرحله ابتدایی تاسیس قرار دارد و همانند نوزادی است که اگر از آن حمایت نشود، آن صنعت از بین خواهد رفت.

طبق نظر همیلتون و فردریک لیست دولت باید در حمایت از صنایع مداخله کند و این حمایت از نوع حمایت های تصدی گرایانه نیست که دولت متصدی امری شود بلکه حمایت از صنایع از نوع مداخلات و حمایت های حاکمیتی است و منظور از این نوع حمایت قانون گذاری حمایتی، وضع تعرفه های بالای گمرکی، توسعه نظام ثبت اختراع، حمایت و حفاظت از حقوق مالکیت و از این قبیل است. برای همین ایالت های شمالی در پی حمایت و حفاظت از صنایع نوظهوری بودند که تازه سر برآوردند. برای همین از سیاست های حمایتی چون تعرفه های گمرکی خیلی بالا برای حمایت از صنایع نوظهور خود حمایت می کردند چون چنان که مشخص است این کار موجب می شد که واردات محصولات خارجی تشویق نشود و اگر کالای خارجی (علی الخصوص از انگلستان) وارد کشور شد با قیمت گران تر یا برابری نسبت به محصولات داخلی باشد.

ایالت های جنوبی ایالات متحده به طور غالب به کار کشاورزی اشتغال داشتند و صنایع مطرح چندانی نداشتند. این ایالت ها برای فراهم آوردن نیروی کار ارزان در مزارع به دنبال برده داری رفتند و غالب برده هایی که از کشورهای آفریقایی به ایالات متحده آمریکا آورده می شدند در این ایالت ها سکنی داشتند. به دلیل گرایش به کشاورزی آنها برای تامین نیازهای خود نیاز به تجارت آزاد داشتند، برای همین بزرگان این ایالت به دنبال تجارت آزاد با بریتانیا بودند و برای همین از تعرفه پایین گمرکی حمایت می کردند؛ چون می توانستند کالاهای باکیفیت بریتانیایی را با قیمت ارزان تری بخرند. به این منظور آنها در سال ۱۸۵۷ در کنگره آمریکا وضع تعرفه های فدرالی برای کالاهای وارداتی را مطرح کردند که با نارضایتی صنعتگرایان ایالت های شمالی همراه شد. اختلاف مهم دیگری که در ایالت های شمالی و جنوبی ایالات متحده وجود داشت مساله نگاه آن دو ایالت به نیروی کار بوده که این باز به تفاوت های اقتصادی این دو بخش برمی گردد.

ایالت های شمالی از آنجا که نیروی کار برده در اختیار نداشتند به دنبال بازارکار آزاد بودند که در آن بتوان با توافقی میان کارگر و صاحبان صنایع میزان دستمزد را تعیین کرد. برای این آنها از آزادی نیروی کار حمایت می کردند اما مساله ای که در ایالت های جنوبی وجود داشت این توازن را به هم می زد. صاحبان مزارع کشاورزی در ایالت های جنوبی دارای بردگان زیادی بودند و آنها مجبور بودند به میزانی که این زمیندار یا صاحب مزرعه برای او معین می کند، دستمزد بگیرد یا حتی به ازای غذا و جای خواب برای او کار کند و برای همین توافقی در میان نبود. شخصیت مطرح در آن زمان آبراهام لینکلن رئیس جمهور جمهوری خواه ایالات متحده بود. در تاریخ و در رسانه وی را یکی از مصلح ترین رهبران تاریخ به حساب آورده اند و در این زمینه تقریبا محل تردیدی نیست. اما شخص وی نیز در آغاز جنگ و در سخنرانی عمومی تاکید می کند که می تواند در مورد برده داری با ایالت های جنوبی مصالحه کند و این مساله را به روش سیاسی حل وفصل کند اما وی هیچ گاه در هیچ یک از سخنرانی های خود مصالحه برای مساله تعرفه ها را طرح نکرد و چنین موضوعی اصلا مطرح نبود.

در جمع بندی باید گفت در جنگ داخلی آمریکا بیش از آنکه مساله انسانیت و لغو برده داری مطرح باشد؛ تعرفه ها بودند و نقش تعرفه ها در ایجاد جنگ داخلی کمتر از برده داری و نیروی کار نبوده است. در اینجا می توان این نتیجه را استنباط کرد که ایالات متحده آمریکا بر خلاف آن چیزی که امروزه و به دنبال رشد ایدئولوژی نئولیبرالیسم در دهه ۱۹۸۰ تاکنون خود را نمایان ساخته، در تاریخ خود همواره از سیاست های حمایتی برای توسعه صنعتی تبعیت کرده است. تجارت آزاد به معنای آزادی تجارت مطلق وجود نداشته است و همیشه دولت ها در امور اقتصادی دخالت داشته اند و با ابزارهای قانونی چون وضع تعرفه ها، حقوق مالکیت و سیاست گذاری نیروی کار، اقدامات حاکمیتی را برای انجام توسعه اقتصادی و توسعه صنعتی انجام می دهند و اگر نیروهایی در داخل یک کشور مانع چنین اموری شوند همانند چیزی که در تاریخ جنگ داخلی ایالات متحده آمریکا دیدیم؛ ممکن است با نیروی قهریه و جنگ به آن پاسخ داده شود.

محسن زارع – کارشناس ارشد سیاست گذاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید