چانگابانگ در مقیاس گران کوه های هیمالیا کوه بلندی نیست. اما سختی صعود و دیواره ای یخ آجین شده، آن را تبدیل به یکی از با ارزش ترین کوه های فنی برای صعود ساخته است.
اولین صعود این کوه توسط کوهنوردان انگلیسی به سرپرستی “سر کریس بانیگتون ” در سال 1974 انجام شد. از آن سال مسیرهای مختلف این کوه شاهد تلاش گلچینی از برترین آلپینیست های جهان بود که هر یک موفق به اجرایی صعودی زیبا شدند. چانگابانگ کوه برترین ها بوده و هست. اما مسیر شمالی پر ابهت این کوه اجازه هیچ صعودی را به هیچ کوهنوردی نداد.
در سال 1997 چهار کوهنورد انگلیسی و آمریکایی برای صعود این جبهه عازم چانگابانگ شدند. آنها موفق شدند ظرف 10 روز صعود و فرود حماسی این دیواره سرکش را مقهور اراده خود کنند. این صعود با تاکنیک آلپی انجام شد و آنها با فاصله دو روز از یکدیگر به سمت دیواره حرکت کردند.
در روز چهارم، تیم دوم به تیم اول رسید و آنها ادامه مسیر تا بخش های انتهایی با یکدیگر طی کردند. میزان توانایی آنها در این صعود شگفت آور است. یکی از اعضای تیم دچار مشکل شد و سه نفر بقیه با فداکاری او را حمایت کردند.
بعد از صعود قله در هنگام فرود در حالی که کمتر از یک طول طناب با بخش ایمن تر مسیر فاصله داشتند. کارگاه مناسبی پیدا نکردند. “برندان مورفی” عضو جوان و شاخص تیم برای برپایی کارگاه چند متر به سمت راست تراورس کرد.
حالت یخ برفی مسیر به او اجازه زدن پیچ یخ را نمی داد. او 20 دقیقه تلاش کرد و در نهایت فریاد زد: من یه پیچ محکم زدم، بیاید اینجا اکنون یک کارگاه مطمئن داریم. بقیه اعضای تیم از حضور و بودن او شاد بودند. هر جا که مشکلی بود هر جا که کسی احتیاج به کمک داشت این “برندان ” بود که آماده کمک بود.
ناگهان سکوت دیواره را غرش بهمنی بزرگ شکست. یک دو سه بهمن به سمت آن ها از بالا سرازیر شد. آنها فریاد زدند: “برندان”! او هم بهمن را دیده بود اما هیچ تسمه و ابزاری نداشت که خود را به پیچ یخ متصل کند.
ناامیدانه تلاش کرد پیچ یخ را با دست بگیرد. اما بهمن قوی تر از او بود. دوستانش بهت زده به جایی نگاه می کردند که او تا لحظاتی پیش آنجا ایستاده بود. “اندی کاو” همطناب او در پایان گزارش صعودشان به چانگابانگ در مجله Climbing چنین می نویسد: من خود را با این فکر که براندان در یکی از زیباترین دره های دنیا آرمیده تسلی دادم و فکر کردم بزودی گل های بهاری در انتهای دره راه خود را به سمت ابتدای یخچال چانگ بانگ می گشایند. … قبل از رسیدن به آخرین گردنه برای آخرین بار ایستادم به پشت سرم نگاه کردم و با او بدرود گفتم.
درود. تصاویر انتخابی عالی هستن.