هوش هیجانی و اهمیت آن برای زندگی بهتر

توسط

مبحث هوش هیجانی (Emotional Intelligence) و تأثیر آن بر نیروی کار یکی از داغ‌ترین موضوعات روانشناسی در سال‌های اخیر است. تجارت در دست انسان‌هاست پس آن چه کارایی ذهن‌های افراد را تغییر دهد می‌تواند تجارت و کار آن‌ها را نیز دگرش بخشد. در حقیقت متخصصان معتقدند که بهرهٔ هوش هیجانی افراد مهم‌تر از ضریب هوشی آن‌هاست و این میزان می‌تواند بهتر و دقیق‌تر موفقیت، توانایی برقراری ارتباط و احساس شادی افراد را نشان دهد.

اما علیرغم آنچه می نامیمش به زبان ساده این مفهوم یعنی میزان توانایی شخص برای:
– تشخیص و فهم احساسات و عکس‌العمل ها (خودآگاهی).
– مدیریت، کنترل و تعدیل هیجانات، حالات و عکس‌العمل ها و پاسخ‌ها (خود کنترلی).
– مهار احساسات به منظور ایجاد انگیزه برای انجام عمل مناسب، قبول مسئولیت، الگو پذیری و حرکت به سوی دستیابی به اهداف (انگیزه).
– تشخیص احساسات اطرافیان، فهم هیجانات آن‌ها و استفاده از این آگاهی‌ها برای ایجاد ارتباطات مؤثر با دیگران (همدلی).
– ایجاد ارتباط با دیگران، همکاری در امور اجتماعی، رهبری، مناقشه و بحث و انجام کار تیمی (مهارت‌های اجتماعی).

داستان تکامل این مفهوم یعنی هوش اجتماعی در طول سالیان دراز از عنوان اولیهٔ آن یعنی هوش اجتماعی در دههٔ 30 به قدرت هیجانی در نیمهٔ اول قرن بیستم و نام گذاری امروزی آن یعنی هوش اجتماعی جالب توجه است.

چرا هوش اجتماعی مهم است؟
سلامت جسم: توانایی مراقبت از جسم و مدیریت استرس‌هایمان که اثر شگفت انگیزی روی سلامتی عمومی ما دارد تا حدود زیادی وابسته به هوش اجتماعی ماست. فقط با آگاهی از وضعیت احساسی و واکنش‌هایمان به استرس است که می‌توانیم امیدوار باشیم این استرس‌ها را کنترل کنیم و سلامتیمان را حفظ کنیم.

بهداشت روانی: هوش اجتماعی می‌تواند چشم انداز زندگی را در پیش رویمان تغییر دهد. این فاکتور روانی همچنین می‌تواند اضطراب، افسردگی و نوسانات خلقی را مهار کند. هوش اجتماعی بالا به طور مستقیم با داشتن نگاه مثبت و شادتر به زندگی در ارتباط است.

ارتباطات: با فهم بهتر و مدیریت هیجاناتمان می‌توانیم به شیوهٔ سازنده تری با دیگران ارتباط برقرار کنیم و همچنین می‌توانیم ارتباطاتمان را بهبود بخشیم. آگاهی از نیازها، احساسات و واکنش‌های افرادی که برایمان مهم هستند ارتباطات قوی‌تر و ارضا کننده تری به دنبال خواهد داشت.

عصبانی شدن آسان است (همه می توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب) آسان نیست! – ارسطو

حل کشمکش‌ها: وقتی بتوانیم احساسات دیگران را بفهمیم و با آن‌ها همدل و همراه شویم، حل کشمکش‌ها و جلوگیری از ایجاد آن‌ها به مراتب آسان‌تر می‌شود. همچنین با فهم نیازها و آرزوهای دیگران می‌توانیم مباحثات بهتری با آن‌ها داشته باشیم. اگر بتوانیم آن‌ها را بفهمیم می‌توانیم به بهترین نحوی نیازهایشان را رفع کنیم و آن‌ها را راضی نگه داریم.

موفقیت: هوش اجتماعی بالاتر کمک می‌کند انگیزه های درونیمان را تقویت کنیم و در نتیجه تنبلی را کنار گذاشته، اعتماد به نفسمان را بالا ببریم و بر هدفمان تمرکز کنیم. همچنین می‌توانیم با ایجاد شبکه های وسیعی از پشتیبانی، پسرفت ها را کنترل کنیم و وجهی بیرونیمان را بهبود بخشیم. توانایی ما برای به تعویق انداختن لذات و ایجاد آینده نگری تأثیری مستقیم بر موفقیت‌هایمان دارد.

رهبری: توانایی کشف نیروهای انگیزانندهٔ دیگران، مثبت اندیشی و ایجاد شبکه های قوی‌تر در محیط کار افرادی را که دارای هوش اجتماعی بالا هستند تبدیل به رهبران برتر می‌کند. یک رهبر خوب باید نیازهای زیردستانش را بداند و با رفع آن‌ها موجب عملکرد بهتر و رضایت کاری شود. یک مدیر دانا و باهوش با شناخت تنوع احساسات اعضای گروهش می‌تواند تیم قدرتمندتری بسازد.

هوش هیجانی هنوز به طور کامل شناخته نشده است اما امروزه می‌دانیم که این عامل نقش مهمی در کیفیت زندگی شخصی و شغلیمان ایفا می‌کند و از نظر میزان کارایی از توانایی‌های هوش مغزیمان تواناتر است. درحالی‌که ابزارآلات و فن آوری می‌توانند اطلاعات مان را افزایش دهند هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین توانایی ما برای شناخت، مدیریت و تسلط بر هیجانات خود و اطرافیانمان شود.

منبع: lifehack.org
ترجمه: افسانه کاظمی

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید