فقرزدایی و عدالت اقتصادی، یکی از برنامه های محوری و ملی در سیاست های اقتصاد مقاومتی و برنامه ششم توسعه است از این روست که انتشار کتاب مرجع “توانمندسازی و کاهش فقر”، مبانی نظری و تجربی بسیار روشنی برای فقرزدایی ارائه می دهد. این کتاب با استفاده از نظرات هزار کارشناس، تجارب فقرزدایی و توانمندسازی از کشورهای مختلف، جمع آوری شده است و مهم ترین پیام آن را می توان این گونه خلاصه کرد:
فقرزدایی علاوه بر تامین زیرساخت ها (آب، برق، گاز، جاده، آموزش، بهداشت و …) نیازمند اصلاح نظام تدبیر (نظام اداری، قضایی و حقوقی) و نظام بازار است؛ دولت و بازار می توانند طرفدار یا دشمن فقرا باشند. فساد دولت و ناکارآمدی آن و همچنین بازارهای ناشفاف و با هزینه سنگین مبادله، دشمن فقیران هستند. این کتاب با جمع آوری تجارب کشورهای در حال توسعه، نشان می دهد که سیاست مداران حامی فقرا، چگونه این دو نظام را با همکاری مردم، اصلاح کردند؛ به باور نویسندگان نظام تدبیر و بازار را می توان در سطح ملی یا استانی و یا حتی یک شهرستان، اصلاح کرد.
این کتاب همچنین گنجینه ای از این تجارب را در اختیار خواننده قرار می دهد.
حدود 2.8 میلیارد نفر در جهان، تقریبا معادل نیمی از جمعیت جهان، با درآمدی کمتر از 2 دلار در روز زندگی می کنند. اگر فقرا نتوانند منابع و قابلیت های خود را تقویت کرده؛ آزادی انتخاب خود را توسعه دهند و از حمایت های لازم برای خروج از گردونه فقر و ناداری برخوردار شوند، در این صورت شمار فقرا در جهان افزایش یافته و پیامدهای سوء فقر، زندگی آن ها را بدتر خواهد کرد. تاثیر فقر بر زندگی فقرا، پدیده ای چند بعدی است. فقر، درآمدها و فرصت های اقشار فقیر را محدود، و به تضعیف آموزش و خدمات سلامت، زندگی غیربهداشتی، گرسنگی، ناامنی، نارضایتی، اجحاف، بی عدالتی و سایر مسائل و مشکلات منجر می شود.
کاهش فقر نه تنها مستلزم رشد فراگیر و حکمرانی خوب در سطح ملی است، بلکه رویکردهای حمایت از فقرا در سطح خرد و نقش ها و تجربیات آنان در فرایند توسعه نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این فرایند، مستلزم افزایش منابع اختصاص یافته برای دستیابی به این اهداف، به همراه استفاده مسئولانه تر از این منابع است. افزون بر این، چنین فرایندی، به رویکردهای توسعه ای نیاز دارد که پایدار باشند، بنابراین، باید برنامه ها و سیاست هایی در کانون توجه قرار گیرند که بهبود زندگی امروز مردم و زندگی آنان یا فرزندان آنان را با مخاطره، مواجه نکند. به طور خلاصه، توانمندسازی نه تنها به مفهوم تغییر آنچه انجام میدهیم بلکه به مفهوم تغییر چگونگی انجام آن نیز هست.
مفهوم توانمندسازی
توانمندسازی به مفهوم گسترش و بسط آزادی انتخاب افراد و اقدام برای شکل دادن زندگی افراد است. این مفهوم به معنای کنترل بر منابع و تصمیمات است. آزادی فقرا، به شدت از طریق عدم امکان ابراز نظر و بی قدرتی، بهویژه از سوی دولت ها و بازارها تهدید می شود. در حال حاضر، نابرابرهای جنسیتی شدیدی، به ویژه در سطح خانوار، وجود دارد. از آنجاییکه بی قدرتی، ریشه در فرهنگ روابط نابرابر و غیرعادلانه نهادی دارد، در نتیجه کتاب مرجع “توانمندسازی و کاهش فقر” توصیف نهادی از توانمندسازی درباره فقر، ارایه می دهد که به درک فعالیت های بانک جهانی کمک می کند.
بر این اساس، توانمندسازی را می توان به صورت زیر تعریف کرد:
“به توسعه و بسط دارایی ها و توانایی های فقرا برای مشارکت، گفتگو و چانه زنی، تأثیر، کنترل و مسئولیت پذیر و پاسخگو کردن مؤسسات و نهادهایی که بر زندگی آنان تأثیر می گذارند، توانمندسازی گفته می شود.”
از آنجایی که فقر، پدیده ای چند بعدی است، فقرا به طیفی از دارایی ها و قابلیت ها در سطح فردی (مانند سلامت، آموزش و مسکن) و در سطح جمعی (مانند توانایی برای سازماندهی و بسیج اقدامات جمعی برای حل مسائل و مشکلات خود) نیاز دارند.
توانمندسازی زنان و مردان فقیر مستلزم حذف موانع نهادی رسمی و غیررسمی است که از بهبود رفاه آنان (چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی) پیشگیری، و دامنه انتخاب های آنان را محدود می کند. از نهادهای رسمی می توان به قوانین و مقررات، ضوابط مصوب دولت ها، بازارها، جوامع مدنی و نهادهای بین المللی اشاره کرد. از نهادهای غیررسمی نیز می توان به هنجارهای همبستگی های اجتماعی، مشارکت، محرومیت اجتماعی و فساد، اشاره کرد.
چهار عنصر کلیدی توانمندسازی
با توجه به اینکه اقدامات دولت ها، شرایطی را رقم می زند که در آن، فقرا و سایر بازیگران تصمیمگیری می کنند، لذا، موضوعات و مباحث مطرحشده در کتاب مرجع “توانمندسازی و کاهش فقر” بر اصلاحات دولتی در زمینه بهبود ارایه خدمات اساسی و اصلاحات محلی و ملی، حکمرانی، توسعه بازار به سود افراد فقیر و دستیابی به عدالت تأکید می کند. چنین اصلاحاتی مباحثی را در خصوص ارزشهای مطرح شده توسط مردم به عنوان شریک و آغازگر توسعه به جای تلقی مشکل و مسئله فرا روی توسعه مطرح می کند. به همین دلیل در این کتاب بر نقش ها و کارکردهای جوامع مدنی برای حمایت و پشتیبانی سیاست ها و اقدامات معطوف به مردم فقیر، در کلیه سطوح، تأکید شده است.
از آنجاییکه شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی متغیر هستند و نهادها نیز زمینه ویژه هستند، در نتیجه، اصلاحات راهبردی نیز باید متغیر باشند. هر چند، هیچ مدل نهادی ساده و فراگیری برای توانمندسازی وجود ندارد، اما تجربه نشان می دهد که عناصر و مولفه های خاصی، همواره وجود دارند که باعث می شوند تا تلاش ها و اقدامات توانمندسازی، موفقیت آمیز شوند. چنین عناصر و مولفه هایی به صورت هم افزا عمل کرده و حکمرانی طرف تقاضا را تقویت می کنند.
چهار عنصر کلیدی توانمندسازی که باید مبنا و شالوده اصلاحات نهادی باشند، شامل عناصر زیر هستند:
دسترسی به اطلاعات: اطلاعات به معنای داشتن قدرت است. برقراری جریان دو سویه اطلاعات از دولت به شهروندان و از شهروندان به دولت برای تحقق شهروندی مسئولانه و پاسخگو، حکمرانی خوب و مسئولانه، بسیار حیاتی است. شهروندان آگاه، به نحو بهتری برای استفاده از مزیت ها تجهیز می شوند و به نحو مؤثرتری می توانند به خدمات و حقوق خود دسترسی پیدا کنند و سرانجام می توانند بازیگران دولتی و غیردولتی را پاسخگو و مسئولیت پذیر کنند. از حوزه های اساسی که دسترسی به اطلاعات در آنها بسیار حائز اهمیت هستند، می توان به عملکرد بخش های دولتی و خصوصی، خدمات مالی و بازارها، قوانین و مقررات و آگاهی از حق و حقوق افراد در خصوص خدمات اساسی، اشاره کرد. اغلب فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی، نقش محوری در دسترسی و اشاعه اطلاعات ایفاء میکنند.
فراگیری / مشارکت: رویکرد توانمندسازی برای مشارکت، با مردم فقیر به عنوان یک همکار تولید، رفتار می کند که از اقتدار و اختیار لازم برای کنترل تصمیمات و تخصیص و هدایت منابع به پایین ترین سطوح جامعه برخوردار است. فراگیری مردم فقیر و در نظر گرفتن نیازهای آنان و سایر گروه های محروم در تصمیم گیری ها به منظور تضمین تخصیص بهینه منابع محدود دولتی بر اساس اولویت ها و دانش محلی، بسیار حائز اهمیت است. این کار باعث می شود تا مردم فقیر به تغییرات پایبند شوند. با این وجود، استمرار و پایداری فراگیری و مشارکت آگاهانه، مستلزم تغییر قواعد و فرایندهایی برای ایجاد بستر و فضای مناسب برای مذاکره مردم درباره این مسائل و مشارکت آنان برای اولویت بندی ملی و محلی و تعیین بودجه و دسترسی به خدمات اساسی و مالی است.
پاسخگویی و مسئولیت پذیری: پاسخگویی و مسئولیت پذیری مقامات دولتی، کارکنان بخش عمومی، تولیدکنندگان خصوصی، کارکنان و سیاست مداران باید پاسخگوی سیاست ها و اقداماتی که بر رفاه شهروندان تأثیر می گذارند، باشند. در اینجا سه سازوکار اصلی پاسخگویی و مسئولیت پذیری وجود دارد. پاسخگویی سیاسی احزاب و نمایندگان سیاسی معمولا از طریق سازوکارهای انتخاباتی اتفاق می افتد. پاسخگویی اداری نهادهای دولتی از طریق سازوکارهای مسئولیت پذیری درونی هم به صورت افقی و هم عمودی- در درون و بین نهادها تضمین می شود. سازوکارهای مسئولیت پذیری اجتماعی و عمومی، نهادها را برای شهروندان پاسخگو می کنند و می تواند آنان را به پاسخگویی سیاسی و اداری ملزم نماید.
ظرفیت سازمانی محلی: به توانایی مردم برای کار و فعالیت با یکدیگر، خودسازمان دهی و به بسیج منابع برای حل مشکلات و دستیابی به علائق مشترک، ظرفیت سازمانی محلی گفته می شود. جوامع و گروه های سازماندهی شده از امکانات و قابلیت های بیشتری برای رساندن صدا و انتقال تقاضاهای خود به سطوح بالاتر تصمیم گیری برخوردارند. در این صورت می توانند بر سیاست ها و مذاکراتی که رفاه آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، تأثیرگذار باشند.
کتاب مرجع “توانمندسازی و کاهش فقر” از انتشارات بانک جهانی در سال 2002 با تامین مالی پروژه مشترک دولت جمهوری اسلامی ایران (معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) با برنامه توسعه ملل متحد (UNDP)، تحت عنوان “توسعه مدل ملی حمایت اجتماعی و توانمندسازی (NSPM)” با ترجمه فرزام پوراصغر سنگاچین و جواد رمضانی در زمستان سال 1394 منتشر شده است. دیپا نارایان ویراستار انگلیسی و حبیب جباری ویراستاری فارسی کتاب را به عهده داشتند.
منبع: دنیای سفر