در میان شهرهای جهان کمتر پایتخت و شهری را می توان یافت که نظیر تهران در دامنه یک کوه نزدیک به 4 هزار متر و یا در دو ساعتی یک قله 5 هزار متری واقع شده باشد! شاید این نیز از مواهب خدادادی است که کمتر مورد توجه اهالی این شهر واقع شده و قدرش را نمی دانند.
همانند ده ها موهبت دیگری که بی توجه از کنار آن عبور می کنیم. اما همین کوه مرتفع (توچال) یکی از پرحادثه ترین نقاط طبیعی کشور نیز به شمار می آید و سالانه ده ها مورد مصدومیت و حتا مرگ و میر از شهروندانی بر جای می گذارد که به دنبال فرار از مشکلات شهری خود راهی ارتفاع می شوند.
وجود تفرجگاه هایی نظیر تله کابین، قهوه خانه ها و مسیرهای سلامتی نیز بر حضور گسترده تر افراد به دامنه های این کوه افزوده و از بدحادثه هرچه ارتفاعات بالاتر کوه شهری می شود گام های افراد ناآشنا به کوهنوردی بدان سهل تر و البته پرحادثه تر می شود.
در این بین نقش سازمان های امدادی و مشکلات شان برای خدمات رسانی در حالی که متولی این امر نیز نیستند پر رنگ تر و دشوارتر شده است.
وجود پناهگاه ها و جانپناه های مسیر دربند، درکه، کلک چال و دارآباد و البته قرارگیری و تسهیلات پیست اسکی در ارتفاع بالای 3500 متر بویژه در فصول سرد و خشن افراد ماجراجو و ناآگاه از کوهنوردی را راهی ارتفاعات می کند و البته ارتفاع بالا امدادرسانی به حادثه دیدگان را دشوار و دشوارتر کرده و خدمات رسانی را سخت تر و سخت تر.
بدیهی است هیات ها، باشگاه ها و گروه ها هر یک بر اساس حس مسئولیت شان سعی در کاهش لطمات و حوادث دارند و به دنبال افزایش امکانات جای پای بزرگ تری را برای افراد شهری باز می کنند. از یکسو با ایجاد ستاد پیشگیری از حوادث به دنبال راهنمایی افراد مبتدی و جلوگیری از صعودشان سختی کار را می پذیرند و از سوی دیگر با تیرک گذاری و طناب کشی مردم بیشتری را تشویق به صعود می کنند!
تجربه چنین خدمات رسانی هایی به عینه در کوه هایی چون دماوند، الوند، علم کوه و سبلان شهادت بر افزایش تلفات می دهد. در مکانی که توفان و ارتفاع خبره ترین افراد را نیز زمین گیر می کند چگونه می توان با شهری تر کردن کوهستان و افزایش تسهیلات مانع ارتفاع و سرما را نادیده گرفت؟!
مهم تر از آن بر اساس کدام آمار و ارقامی قصد داریم کمحادثه ترین مسیرهای مان را سهل الوصول تر کنیم!
چرا هر فردی به خود اجازه می دهد با شهری کردن کوهستان، بکری آن را از بین ببرد؟!
یکبار سازمان و نهادی بخاطر علاقه مندی کارمندان خود بر فراز کوه جانپناه می سازد. گروهی بخاطر حزب و دسته و قدردانی از جنبش هم پیمانشان اقدام به تعمیر سقف یک جان پناه قدیمی می کنند. سازمانی دیگر بخاطر معاضدت با تفکر پیشینیان سقف جان پناه را از جا در می آورد. نهادی برای رفاه حال دیگران بر فراز قله پی و ریشه ایجاد می کند! نهادی دیگر برای مقابله به سر قله لشکرکشی می کند! و این بار فرد یا افرادی دلسوز برای کاستن از حوادث مسیر را تا ناکجاآباد طناب کشی می کند، گویی کوهنوردان می باید همچون عنکبوت در تار به جان کوهستان بیافتند!
متاسفانه این روزها حال توچال خوب نیست. دوستان توچال نه نیاز به ثبت نما و منظر خود دارد، نه نیاز به ساخت اتوبان و جاده. اجازه دهید کوهنوردان هر یک بر اساس توان شان از این کوه بالا روند.
چه ایرادی دارد عده ای تا آبشار دوقلو، برخی تا شیرپلا، گروهی تا سیاه سنگ ها و معدودی به قله دست یابند؟! لطفن بجای سوق دادن آنکه حدش آبشار دوقلو است به سمت شیرپلا و آنکه امکانات سیاه سنگ ها را دارد به سمت قله، اجازه دهیم سرما و ارتفاع کوهنوردان را قربال کند. و اگر دلسوزشان هستیم تنها به راهنمایی آن ها بپردازیم نه رفع حاجات شان.
رضا زارعی، رئیس فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی
با نظرتون کاملا موافقم. بزرگواری کنید به جای (لطفن) از (لطفا) استفاده کنید.