سازمان جنگل ها و مراتع طور مکرر از تغییر اقلیم به عنوان یکی از دلایل قهقرای جنگل های ایران نام برده است.
حرف است دیگر، حساب و کتابی هم که ندارد! روند سریع نابودی جنگل ها در ایران تقریبا از ابتدای دهه 40 شروع شده است. در این 50 سال یعنی از ابتدای دهه چهل تا حالا مساحت جنگل های ایران دست کم دو سوم کاهش یافته است، دو میلیون سال طول کشیده بود تا ایران 24 میلیون هکتار جنگل داشته باشد و فقط 50 سال طول کشید تا این مساحت به کمتر از 20 میلیون هکتار برسد.
اما در هیچ کجای ایران، به ویژه در محدوده های البرز شمالی و زاگرس مرکزی که با بیش ترین حجم نابودی جنگل ها مواجه بوده، نشانه ای از تغییر اقلیم وجود ندارد. روندهای آماری اصلا نشان دهنده کاهش یا افزایش به اصطلاح معنادار بارش یا دما نیستند.
مثل همیشه در طول تاریخ بعضا نوسانات اقلیمی وجود داشته، اما تغییر اقلیم؟ نه، اصلا. تنها جایی که در این 50 سال به قطع متوسط های بارش و دمای آن به طور کاملا معنادار تغییر کرده، محدوده مرکزی تهران، یعنی از حدود میدان توپخانه تا میدان ونک است. به دلیل پدیده ای تحت عنوان جزیره حرارتی شهرها.
اما کسی به یاد ندارد که فی المثل در دهه 40 میدان انقلاب کنونی جنگل بوده و داخل آن ببر و پلنگ غرش می کرده است.
برای اثبات اینکه در ایران تغییر اقلیمی رخ نداده، نیازی به دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده و سری نیست. حتی لازم نیست اقلیم شناس یا جغرافی دان باشید، فقط کافی است محاسبه را در حد چهار عمل اصلی بلد بوده و امکان دسترسی به اینترنت داشته باشید. وب سایت سازمان هواشناسی کشور متوسط بارش و دمای همه مناطق کشور را در 100 سال گذشته به تماشا گذاشته است. احتیاجی به محاجه و رگ گردن سفت کردن برای اثبات یا رد تاثیر تغییر اقلیم در نابودی جنگل های ایران نیست. سری به این وب سایت بزنید و متوسط های آماری دما و بارش دهه های گذشته ایران را با هم مقایسه کنید.
واقعیت این است که داشتیم خوش و خرم نان و ماست مان را می خوردیم و ناگهان در ابتدای دهه 40 پول نفت آمد و فرصت دست درازی به هر گوشه این آب و خاک را به ما داد. هر جا را توانستیم حفر کردیم، روکش آسفالت کشیدیم، خراشیدیم و ویران کردیم.
گفت ما را به سخت جانی خود این گمان نبود. با این همه خامدستی که ما بر طبیعت روا داشتیم، عجیب است که همین قدر جنگل برایمان باقی مانده است.
روزگاری در این سرزمین درخت مقدس بود و مردم به آن دخیل می بستند. حالا درخت های دخیل بسته را تعمدا می سوزانند. روزگاری می گفتند شکستن شاخه درخت مثل شکستن بال فرشته است. بنده خدا فرشته ها از شرم حالا رو برگردانده اند. آنچه تغییر کرده، اقلیم نیست. هزار چیز دیگر است، یکی از آنها اخلاق است، فقط یکی از آنها!
نویسنده: ناصر کرمی