سه روز از آغاز شصتو هفتمین جشنواره فیلم کن، که با جنجالهای بسیاری آغاز شد میگذرد.
فیلم افتتاحیه به مذاق بسیاری خوش نیامد و تعداد زیادی از روزنامهنگاران نیز به خاطر اعتصاب کارمندان بخش حمل و نقل شهر نیس که در نزدیکی شهر کن است و فرودگاه بزرگی دارد، ساعات زیادی از روز اول جشنواره را از دست دادند. فیلم افتتاحیه، گریسِ موناکو، به کارگردانی اولیور داهان از چند روز پیش از نمایش، حرف و حدیثهای بسیاری به همراه داشت. این فیلم که زندگی گریس کلی، بازیگر محبوب هالیوود و پرنسس موناکو را روایت میکند، اعتراض خانواده رنییه، خانواده سلطنتی موناکو، را پیش از اکران به همراه داشت و سبب شد تا پرنس آلبرت و خانواده سلطنتی موناکو (در 60 کیلومتری شهر کن) که از مهمانان همیشگی جشنواره کن بودند، امسال به دلیل نمایش این فیلم، جشنواره را تحریم کنند.
فیلمنامه گریسِ موناکو روایتی دقیق و وفادار به زندگینامه گریس کِلی نیست و بین داستانهای حقیقی و تخیلی در دوارن است و همین امر سبب شده تا داستانهایی به فیلم راه پیدا کنند که حقیقت ندارند و خانواده رنییه بیش از هر چیز به این امر اعتراض داشتند. همچنین گفته میشد که تهیهکننده فیلم نیز پس از بازبینی اولیه از کارگردان خواسته است تا پایان فیلم را تغییر دهد که با مخالفت او مواجه شده. در پی این مخالفت، تهیه کننده پایان نسخهای که قرار است در ایالات متحده اکران شود را دوباره مونتاژ کرده و داهان در یک گفتوگوی خبری جنجالی پایان آن فیلم را «فاجعهبار» و «کثافت» خوانده است.
گذشته از این جنجالهاُ، بسیاری از منتقدان نیز این فیلم را نپسندیدند و در طول نمایش فیلم صدای خنده منتقدان با صدای بلند در سالن شنیده میشد. ریچارد گورلیس برای مجله تایم نوشته «کاش خود فیلم هم به اندازه حواشیاش جذاب بود. فیلمی احمقانه و بینشاط.» انتخاب نیکول کیدمن برای بازی در نقش گریس کلی (که در فیلم 32 سال دارد) نیز انتقاداتی به همراه داشته و برخی معتقد بودند که چارلی ثرون که از خانم کیدمن جوانتر است، برای این نقش مناسبتر بوده است.
طی روزهای گذشته دو فیلم در بخش اصلی مسابقه به نمایش درآمدند که کارگردانهایشان در کن محبوباند و هر دو پیشتر جوایز اصلی بخش مسابقه را از آن خود کردهاند: مایک لی از بریتانیا و اتوم اگویان از کانادا.
«آقای ترنر» به کارگردانی مایک لی بیوگرافی جی. ام. دابیلو ترنرُ نقاش امپریونیست بریتانیایی است که در قرن هجدهم و نوزدهم زندگی میکرد و نقاشیهایش از دریا و آسمان منعکس شده در آن و کشتیها بسیار معروفاند. نیک پوپ، فیلمبردار مایک لی، در بسیاری از سکانسها تلاش کرده تا تصاویری مشابه نقاشیهای ترنر خلق کند. فیلم مایک لی ستایش بسیاری از روزنامهنگاران بریتانیایی را به همراه داشته و منتقد تلگراف آن را «به غایت تماشایی» خوانده است. مایک لی در فیلم خود تصویری از هنرمند ارائه میدهد که دوستداشتنی و زیبا نیست. مردی با دندانهایی به هم ریخته که مدام غر میزند، خرناسه میکشد و خرخر میکند.
منتقد تایم، ترنر خلق شده توسط مایک لی را هیولایی میخواند که یکبار دیگر ثابت میکند هنرمند نباید الزاما فردی خوب و مهربان باشد. گذشته از قاببندیها و نورپردازیهای نیک پوپ که منتقدان آن را ستودهاند، شخصیتپردازی ترنر نیز توجهات بسیاری را جلب کرده است. ترنر آفریده شده توسط مایک لی نقاشی بسیار معروف و هنرمندنی دستنیافتنی که در آسمان و دریا سیر میکند، تصویر نشده است. بلکه مردی است بسیاری زمینی، شخصیتی با معایب اخلاقی فراوان که تنها در پی باد و نور میرود. این شخصیت بر اساس تحقیقات گسترده و زندگینامهخوانیها ممتد آفریده نشده و آنطور که آقای لی در کنفرانس خبریاش میگوید « فیلمنامهای وجود نداشته که بر اساس آن پیش بروند.» این شخصیت در تمرینها و کارگاههای بداههپردازی مایک لی که تنها مختص این فیلم نیست، آفریده شده و شاید به همین خاطر هنرمندی خلق شده که به جای برج عاج دو پا روی زمین دارد.
«اسیر» ساخته اتوم آگویانُ، کارگردان کانادایی ارمنیتبار، یکی دیگر از فیلمهای بخش اصلی مسابقه بود که منتقدان در انتظار تماشای آن بودند. آگویان که در کنار دیوید فریزر فیلمنامه این فیلم را نوشته است، به سراغ داستانی پلیسی رفته که تا حدودی با آثاری قبلیاش تفاوت دارد اما در امتداد همان مسیری قرار میگیرد که اگویان پس از ساخت «کلوئی» در پی گرفته است.
پدری در یک صبح زمستانی همراه با دختر شش سالهاش مقابل یک تارتفروشی پارک میکند و میرود تا تارت بخرد، اما وقتی باز میگردد متوجه می شود که کاساندراُ، دخترش، دیگر در ماشین نیست. داستان در زمان حال و هشت سال پس از ناپدید شدن دختر روایت میشود و برشهای زمانی بسیاری به گذشته دارد. ناپدید شدن کاساندرا داستان فیلم را به جنایتهای جنسی اینترنتی علیه کودکان پیوند میزند و از «ناتوانی» پلیسها برای مقابله با جنایتکارانی که «24 ساعته آنلاین» اند میگوید.
فیلم آگویان با واکنش منفی منتقدان بسیاری (به جز منتقدان کانادایی) مواجه است. وبسایت تایماوت فیلم را به«بیسلیقگی» محکوم کرده، فیلمی که تمامی تاکیدهایش بر لحظات و احساساتی غلط است و تراژدی انسانی را در انتها قربانی ملودرامی بسیاری سطحی میکند. برخی از منتقدان نیز پرشهای زمانی فیلم را پسندیدهاند و معتقدند این پرشها منجر به ایجاد پیچیدگی در ساختار فیلم شده. با این همه مشخص نیست که این پیچیدگی چه کارکردی در فیلمنامه فیلمی دارد که در بهترین حالت به رمانهای پلیسی پرفروش و سطحی پهلو میزند. پیتر برادشو از گاردین نیز به شدت از فیلم انتقاد کرده و آن را «رویایی وحشتناک» خوانده است.
«تیموبوکتو» ساخته عبدالرحمان سیساکو، کارگردان آفریقایی تبار سومین فیلم به نمایش درآمده در روزهای نخست جشنواره است که کارگرداناش پیشتر در سال 2001 با فیلم «در انتظار خوشبختی» در کن و در بخش جایزه فرهنگ فرانسه حضور داشته است. این فیلم تا روز سوم توانسته بیش از باقی ستایش منتقدان را برانگیزد. داستان این فیلم در تیمبوکتو در مالی اتفاق میافتد و روزهایی را به تصویر میکشد که مسلمانان افراطی کنترل شهر را در دست گرفتهاند. موسیقی ممنوع شده، زنان محجبه شدهاند و باید چادر سیاه سر کنند و مرد و زنی غریبه حق ندارند در یک خانه کنار هم باشند. حتی سکانسی از سنگسار نیز در فیلم دیده میشود.
در کنار این مسلمانان افراطی، مسلمانان صلحطلب (که قرار است پیام آقای سیساکو مبنی بر «تخریب اسلام حقیقی توسط گروههای جهادی» را به گوش ما برسانند) و خانوادهای از قوم طوارق نیز در داستان فیلم سهیماند و زندگیهاشان به هم گره میخورد. داستان سیساکو یک رنگآمیزی متنوع از قومیتهای مختلف با زبانهای مختلف در پسزمینه کویر است که روزهای دردناکی را سپری میکنند. آنقدر دردناک که عبدالرحمان سیسکو و تولو کیکی (بازیگر فیلماش) را در جریان کنفرانس مطبوعاتی فیلم در کن به گریه میاندازد.
«تیمبوکتو» سرشار از تصاویر بدیعی است که به لطف دوربین دیجیتال آفریده شدهاند. گذشته از تصاویر بدیع و شاعرانه، سکانسهایی نظیر فوتبال بازی کردن پسران با یک توپ خیالی (پس از ممنوع شدن فوتبال در شهر) یا سکانس آوازخوانی یک زن در حین شلاقخوردن به جرم آوازخوانی همگی نکاتی است که سبب شده تا روز سوم، «تیمبوکتو» در قیاس با فیلم اسیر ساخته «آتوم اگویان» واکنشهای مثبتتری داشته باشد.
یادآور می شوم که جشنواره فیلم کن یکی از مهم ترین جشنواره های سینمایی جهان می باشد که امسال شصت و هفتمین دوره آن در فرانسه در حال برگزاری است. در جشنواره بینالمللی فیلم کن، فیلمها در دو بخش اصلی و فرعی از اقصی نقاط جهان با یکدیگر رقابت میکنند. مهمترین و پر افتخارترین جایزه در جشنواره بینالمللی فیلم کن جایزه نخل طلایی (Palme d’Or) است.
از دیگر ویژگیهای جشنواره فیلم کن خصوصی بودن آن است که در آن بزرگترین ستارگان سینما و مطرحترین تهیه کنندگان عرصه سینما حضور به هم میرسانند. البته فقط اهالی سینما با کارت دعوت ویژه حق شرکت در جشنواره را دارند.
عباس کیارستمی فیلمساز مطرح ایرانی در سال 1997 برای فیلم طعم گیلاس برنده نخل طلائی جشنواره کن و تاکنون 3 بار نامزد دریافت نخل طلائی جشنواره بینالمللی فیلم کن شده است.
ممنون آقا میثم
اطلاعات جالبی بود … ممنون