برودپیک، برنامه کوهنوردی نبود، تزریق یک کانسپت و اندیشه ناب بود.
مدتی است که این فکر دغدغه ذهنم گشته، که چرا در این سه سال اخیر، کوهنوردان قلم بدست و اندیش مردان کوهستان به “برودپیک” از این منظر نگاه نمی کنند که برنامه برودپیک 92 یک برنامه کوهنوردی یا یک صعود 8000 متری برای جامعه کوهنوردان کشورمان نبوده، بلکه به قول پیر باشگاه کوهنوردان آرش جناب آقای کیومرث بابازاده یک “تفکر جدید” یا یک “ایده و اندیشه نو” برای کوهنوردان ایران زمین بوده و خواهد بود.
برای همین برگشتم به ریشه یابی این تفکر آرشی ها، دریافتم که ریشه اش بر می گردد به سال 1376 و آن برنامه مشترکی که با فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران با عنوان تیم ملی کوهنوردی داشتند: پروژه ای هیمالیانوردی تحت عنوان “صعود یک قله سخت” به ارتفاع 7788 متر.
“راکاپوشی” با برقراری شش کمپ صعود می شد، در صورتی که بلندترین کوه جهان (اورست) با برپایی چهار کمپ صعود می شود، اما نقطه حائز اهمیت در این برنامه، طناب ثابت گذاری کل مسیر صعود آن هم توسط تک تک اعضاء تیم راکاپوشی بود، چیزی حدود 1550 متر ثابت گذاری. راکاپوشی با پنج کمپ در آن زمان صعود شد. نه باربری بود، نه شرپایی و نه قایدی. تمامی ثابت گذاری ها و گشایش مسیرها مابین کمپ ها توسط اعضاء تیم انجام شد، عصر هر روز در آن برنامه، جلسه بود و اتاق فکری، جهت گشایش مسیر و انتخاب اعضاء جهت انجام ماموریت!
از سال 1376 تا الان که صعودهای هیمالیانوردی در ایران باب شده، هیچ برنامه ایی مانند راکاپوشی، خالص نبوده است. خالص از این نظر، که تمامی مراحل ثابت گذاری در مسیر صعود بدست اعضاء تیم انجام شده و مسیر صعود شما از قبل توسط شرپاها یا دیگر کوهنوردان را برای شما آماده نشده است! بخاطر همین وقتی آقای حاجی صادق آقاجانی رئیس وقت فدراسیون کوهنوردی به بیس کمپ راکاپوشی آمد و اوضاع کوه و نوع صعود و آمادگی نفرات را دید، دهان به تحسین اعضاء تیم گشود و گفت: صعود راکاپوشی از صعود گاشربروم بسیار سخت تر و سنگین تر و فنی تر است. در این نوزده سالی که از صعود راکاپوشی توسط تیم ملی کوهنوردی می گذرد، کمتر از 17 بار توسط کوهنوردان جهان صعود موفق و ناموفق داشته است!
تفکر آرشی ها در انجام یک پروسه جدید کوهنوردی تحت این عنوان که “صعود 8000 متری ها از مسیرهای تجاری” دیگر ممنوع! و زمان آن فرا رسیده که کوهنوردان ایرانی با قابلیت بالای فنی، مسیری جدید تحت عنوان مسیر ایرانی ها در کوه های 8000 متری را باب کنند، برایم تازگی نداشت. چرا که این تفکر در فرهنگ آرشی ها جاری بوده و هست، آن ها همیشه دنبال کارهای جدید و نوآورانه در کوه و کوهستان بوده اند، برای نمونه می توان اولین صعود انفرادی و زمستانی دیواره شمالی علم کوه توسط آقای محمد نوری در اواخر دهه شصت را مثال زد، که باشگاه آرش با یک تیر دو نشان زد:
1. اولین صعود زمستانی دیواره علم کوه
2. اولین صعود انفرادی – زمستانی دیواره
از همین دست صعودهای متهورانه و جدید در تفکر آرشی ها بوده، هست و خواهد بود. “صعود برودپیک” از مسیر جدید با عنوان مسیر ایرانی ها، توسط نسل جدیدی از آرشی ها از همین اندیشه، سرچشمه می گیرد.
همیشه به این موضوع با این دیدگاه نگریستم که اگر هر سه کوهنورد جسور برودپیکی (آیدین، پویا و مجتبی) با آن کار شاق و بسیار بسیار متهورانه در برنامه گشایش مسیر جدید (مسیر ایرانی ها)، زنده بر می گشتند، چه اتفاق های مثبتی برای کوهنوردی کشورم می افتاد؟
حداقلش این بود، که گروه های کوهنوردی در جای جای این مرز و بوم، جهت انجام و گشایش مسیرهای جدید آن هم در هیمالیا یا پامیر یا آند یا …، کوی سبقت را از همدیگر می ربودند و در این صورت رتبه و ردیف کوهنوردی ایران حداقل همتراز می شد با کشورهای آسیائی نظیر ژاپن، کره و چین.
اگر آیدین، پویا و مجتبی زنده بر می گشتند، سبک و شیوه کوهنوردی مان تغییرات اساسی می کرد، کوهنوردان مان به فکر صعود برج ها و قلل 6000 متری ناشناخته نیز می افتادند! کوه هایی که اصولا در قراقوروم حتی نامی ندارند و بکر بکر هستند!
اگر آیدین، پویا و مجتبی از آن برنامه زنده بر می گشتند، کوهنوردان مان فصل جدیدی در صعودهای دشوار می گشودند، صعود خط الراس ها از یک کوه تا یک کوه دیگر در هیمالیا، یا صعود سوزنی ها که در قراقوروم پاکستان بی نهایت زیادند، ولی هنوز که هنوز است، صعود نشده اند!
اگر آیدین، پویا و مجتبی زنده بر می گشتند، موج و تکاپوی جدیدی در گروه های کوهنوردی کشورمان راه می افتاد و به دنبال آن ورزش کوهنوردی، حرف اول را در ورزش کشورمان می زد و کوه و کوهستان نقل محافل ورزشی تمامی دیگر ورزشکاران دیگر ورزش ها بود!
اگر آیدین، پویا و مجتبی زنده بر می گشتند، کانسپت جدیدی در کوهنوردی به راه می افتاد، ایده، اندیشه و تفکر جدیدی جاری می شد در افکار کوهنوردان مان.
اگر آیدین، پویا و مجتبی بر می گشتند …
نویسنده: محمد جدیری عباسی