به درستی معلوم نیست چه شد و چه پیش آمد که «مایا» ها دل از آن همه نعمت، رفاه و زندگی آسوده بر کندند و دست به یک مهاجرت گروهی و ناگهانی به سوی جنگل های شمال زدند.
مایا نام گروهی از اقوام سرخ پوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدنی قدیمی در همین منطقه است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولا شهرهایشان را در دل جنگل های بارانی می ساختند. حوزه زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادور را شامل می شد.
قبیله «مایا»، خورشید را به خدایی برگزیده بودند و آن را پرستش می کردند، به همین جهت خود را «فرزندان خورشید» می نامیدند. آنان خدایان دیگری نیز داشتند، از جمله خدای باران، خدای جنگل و …! «مایا» ها حدود سال های نخستین پیدایش مسیحیت در اروپا، شروع به ساختن شهری بزرگ با ساختمان ها و معبدهای عظیم کردند و زندگی خود را با جشن ها و مراسم با شکوه رونق بخشیدند. آن ها در این جشن ها، ماسک حیوانات به چهره می زدند و با خواندن سرود و زدن طبل، به پایکوبی می پرداختند تا خدایان کوچک و بزرگ خود را ستایش کنند.
پیش از این اضمحلال مایاها به دلیل نامشخصی به یکباره تمدن و شهرهای عظیم را رها کردند و دامان کوهستان ها پناه بردند که دلیل این رویداد به سبب از میان رفتن آثار مکتوب آن دوره و روایات گوناگون، هنوز مشخص نیست. پس از آن تمدن مایا رها شد و اقتدار مایاهای کوهستان نیز ابتدا به دست آزتک ها و سپس اسپانیایی ها از میان رفت. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی هستند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک و نواحی کوهستانی گواتمالا و بلیز به سر می برند.
تاریخ مایاها به سه دوره مهم بخش بندی شده است و دوران های پیشاکلاسیک یا زندگی ابتدایی و دوران کلاسیک یا عصر طلایی و دوره پساکلاسیک یا افول این تمدن را شامل می شود. این قوم که به گویش های متعدد زبان مایایی تکلم می کردند و نوعی خط ابتدایی هیروگلیفی نیز داشتند که آثاری را به آن می نوشتند. تمدن مایا به دست اقوام مجاور ضعیف شده و سرانجام با هجوم اسپانیایی ها از میان رفت.
دوره پیشاکلاسیک
دوران پیشاکلاسیک تمدن مایا از حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد تا ۲۵۰ میلادی را در بر می گیرد. خود این دوره به سه مرحله اولیه، میانه و پایانی بخش بندی شده است. با آغاز این دوران که با اکتشافات انجام شده به اواخر هزاره دوم پیش از میلاد باز می شود، گرایش به شهرنشینی و زندگی شهری پدید آمد روستاها و شهرهایی ایجاد شد. خط مایایی بوجود آمد و زندگی قدیمی مایایی در اوایل این دوران که مبتنی بر شکار و خوشه چینی بود به زندگی شهری و کشاورزی مبدل شد.
اطلاعات از دوران اولیه زندگی مایاها اندک است اما از دوران میانه که مربوط به چهار سده پیش از میلاد است با توجه به اکتشافات باستان شناسی اطلاعات بیشتری به دست آمده که آمیختگی فرهنگی مایا با تمدن اولمک، از سنت های پیشین را نشان می دهد. در مرحله پایانی دوران پیشاکلاسیک مایا بناهای اصلی شهرنشینی پدید آمد، این مرحله تا ۲۵۰ میلادی به طول انجامید. این مرحله پایانی را به واقع آغاز عصر شکوفایی تمدن مایا دانسته اند.
دوره کلاسیک
این مرحله که عصر طلایی مایا محسوب می شود، از ۲۵۰ تا ۹۰۰ میلادی بود و در آن مایاها به اوج عظمت و درخشش خود رسیدند. دولت – شهرهای بزرگ پدید آمد و شهرهایی مانند تیکال ساخته شد. در آن دوران تخمین زده می شود که نزدیک به دو میلیون تن در محدوده مایانشین به سر می بردند که یکصد هزار تن از آنان ساکن شهر تیکال بودند. بیشتر بناهای ساخته شده، به جز خانه ها و امکانات شهری نظیر آبراهه ها، به بناهای عظیم و فاخر مذهبی مربوط می شد. شهرهای با شکوهی مانند کوپان، چیچن ایتزا، تیکال، تئوتیهواکان و پالنکه در منطقه یوکاتان پدید آمد. در این دوره به کارگیری طلا در مناسبت های مذهبی و نیز جهت آرایش و تزیین رایج بوده است.
در این دوره سطح زندگی و کیفیت آن در شهرهای مایا به بهترین حالت خود رسیده بود. پیروزی های نظامیان مایا در نبرد با اقوام همسایه و شهرهای خارج از قلمرو و فراوانی آذوقه و امکانات که ناشی از تدبیر طبقه حاکم بر جامعه بود نوعی رفاه نسبی را برای جامعه مایاها پدید آورده بود. از سوی دیگر بازرگانی بین سواحل دور و نزدیک و وجود راه های پیاده رو بسیار طولانی میان شهرها زمینه را برای پیشرفت این قوم در دوره کلاسیک فراهم آورده بود. در این دوره بیش از یکصد شهر بزرگ و کوچک پدید آمد که البته گاهی ساختن یک شهر جدید برابر بود با تخلیه یک شهر دیگر اما با این وجود سرعت شهرسازی و مهارت آن ها در طراحی سیستم ها مورد نیاز برای شهرهای بزرگ از شاخصه های مایاها در میان سایر اقوام آمریکای باستان است. بهترین و بااهمیت ترین شناسه های تمدن مایا در خلال دوره کلاسیک چهار اصل آن بود که عبارت بودند از مذهب، هنر، معماری و جامعه آن ها.
دوران پساکلاسیک
مایاها که فاقد سلاح گرم بودند، به صورت گسترده به اسارت اسپانیایی ها در می آمدند و گاهی اوقات نیز به طرز فجیعی قتل عام می شدند. دوران پساکلاسیک تمدن مایا از ۹۰۰ میلادی تا قرن شانزدهم که زمان ورود مهاجمان اسپانیایی بود را در بر می گیرد. (مقطع تاریخی فیلم آپوکالیپتو).
مایاها در یکی از سر به مُهر ترین رویدادهای تاریخی به طرز مرموز و ناشناخته ای ناگهان تمام سرزمین های متمدن و آباد خود را ترک کرده و به کوهستان ها پناه بردند. دلیل این کوچ ناگهانی مشخص نیست که چگونه شد که شهرهای باشکوه و عظمت مایاها ناگهان خالی از سکنه شد. فرضیه های گوناگونی نظیر شیوع بیماری واگیر یا حملات مهاجمان بدوی و نیز باورهای مذهبی مطرح شده است اما هیچ یک تاکنون مورد تأیید واقع نشده است.
مایاها که از سده نهم میلادی رو به افول گذارده بودند یک به یک شهرهای خود را ترک می کردند و به گوشه هایی از جنگل ها پناه می بردند. اگرچه فقدان آثار ادبی و از میان رفتن متون مایایی باعث دشواری علت یابی این پدیده شده اما باتوجه به محتوای کتاب سنتی و متاخر چیلام بالام می توان به هراس و یاسی که در جامعه مایا بر حسب یک پیشگویی پدید آمده بود، اشاره کرد. این هول و هراس در یک قطعه قدیمی و سنتی که در این کتاب آمده کرد پیدا می کند:
در آن روز، گرد و غبار مالک زمین خواهد شد
در آن روز، داغی بر چهره زمین دیده خواهد شد
در آن روز، ابری به هوا بر خواهد خواست
در آن روز، مردی نیرومند زمین را تصاحب خواهد کرد
در آن روز، همه چیز از هم فرومی پاشد
در آن روز، برگ لطیف می پژمرد
در آن روز، چشمان درحال مرگ فروبسته خواهد شد
در پی کوچ ناگهانی مایاها، اقوام جدیدی آمدند و سرزمین های مایاها را تسخیر کردند. شهر بزرگ چیچن ایتزا به دست قوم تولتک که از اقوام نیمه وحشی ساکن ارتفاعات مکزیک بود افتاد. اقوام دیگری نیز فتح سرزمین های دیگر مایایی را آغاز کردند و تقریبا تمام ماحصل تمدن مایایی از دست رفت. این روند تا قرن سیزدهم ادامه داشت و در نهایت در قرن سیزدهم مایاها موفق شدند دوباره حاکمیت شهرهای خود را به دست بگیرند. اما با این تفاوت که به جای یک حکومت آن زمان شانزده حکومت کوچک در سرزمین های مایا حکومت می کردند.
فرهنگ مایایی هم به نسبت دوره گذشته بسیار ضعیف تر و کم توان تر شده بود و تقریبا زیر سایه تمدن آزتک قرار گرفت و در نهایت به دست اسپانیایی های مهاجم، تمدن مایا برچیده شد. فتح یوکاتان توسط اسپانیایی از پیروزی بر سایر تمدن ها و ملل آمریکایی دشوارتر بود و اگرچه ظرف ۵۰ سال پیروز شدند اما حدود ۱۷۰ سال طول کشید تا به طور کامل بر این سرزمین ها تسلط بیابند. ورود اسپانیایی ها در سال ۱۵۱۱ بود و ایتزا آخرین مقاومتی بود که در سال ۱۶۹۷ درهم شکست. در هنگام فتح سرزمین های مایا، اسپانیایی ها با قومی مواجه بودند که دیگر استقلال سیاسی و توان نظامی فوق العاده سال های گذشته خود را نداشتند اما به شدت در برابر متجاوزان اروپایی ایستادگی نشان دادند. به نحوی که هرناندز دکوردوبا کاشف اسپانیایی این سرزمین بر اثر زخمی که در نبرد برداشته بود، جان خود را از دست داد. مایاها مدت ها به عنوان رعیت اسپانیا در نواحی کوهستانی زندگی خود را ادامه دادند و هنوز شمار بسیاری از آنان در کشورهای مکزیک، گواتمالا، بلیز و السالوادور به سر می برند که سنت فراوانی را از نیاکان متمدن خود در دو هزاره قبل حفظ کرده اند. شمار مایاهای امروزی حدود ۷ میلیون نفر است که جمعیت زیادی از آنان اسپانیایی زبان شده اند.
جامعه قوم مایا
جامعه مایاها از قبایل به هم پیوسته ای که در سده های پیش از میلاد به تدریج گردهم آمده بودند، تشکیل می شد و فرهنگ در روستاها و شهرها اگرچه با هم در تضاد بود اما وجود نظام شاه – خدایی در این کشور موجب قرابت فرهنگ، زبان و مذهب ساکنان قلمرو مایا شده بود که در پی این یک گونه فرهنگی عمومی و کلی در اجتماع مایاها پدید آمد. در نظام مایاها طبقه اجتماعی، بسیار مهم تلقی می شد و هر کس می بایست جایگاه خود را از نیاکان به ارث ببرد. شاه در راس همه قرار گرفته و سلسله مراتب نیز به شدت رعایت می شد. مایاها در شهرها بر حسب طبقاتی که داشتند امرار معاش می کردند.
مهم ترین مشاغل در جامعه مایا مشاغل مذهبی و کاهنی، افسری ارتش، کاتبی، بایگانی، مهندسی ساختمان و بازرگانی بود. در کنار این مشاغل طبقات پائین تر مشاغلی مانند کارگری ساختمان و صنعت گری داشتند که کیفیت تولیدات آن ها به حدی بود که بنظر می رسد این افراد به صورت تخصصی آموزش دیده بودند. شغل های دیگر مردم در جامعه مایا عبارت بود از کشاورزی و فعالیت های خدماتی در شهر مانند آشپزی و نظافت و خدمتکاری که معمولا نسب افراد در احراز هر یک از این مشاغل بسیار موثر بود.
مایاها نوزادان را در گهواره های مخصوصی می خواباندند که تخته های تعبیه شده در آن کله نوزادان را پهن می کرد و آن ها این را زیبا و بخت آور می دانستند. غذاهای سنتی شان آن گونه که از نوشته ها و نقاشی ها و نیز سنت های مایاهای امروزی می توان فهمید، ترکیباتی بوده از گوشت و سبزی و ذرت و انواع چاشنی. موادغذایی در هنگام قحطی و یا بروز جنگ از انبارها تامین می شد که تحت نظارت شاه قرار داشت. بازرگانی در شهرها رونق فراوان داشت و خاص طبقه نجبا بود که این بازارها در میادین اصلی شهرهای مختلف برپا می شد. میدان اصلی شهر بجز بازارهای موسمی که زمان مشخص و از پیش تعیین شده داشتند، بخش مهمی از فعالیت های روزمره شهری را نیز پوشش می دادند. این فعالیت ها شامل جشن های مذهبی و ضیافت های پیروزی، رژه، نمایش و گردهمایی های قبایل می شد.
سیاست قوم مایا
جامعه مایا در دوران پیشاکلاسیک مبتنی بر زندگی قبیله ای بود و هر قبیله رئیسی جداگانه داشت که بر فعالیت های مذهبی و خانوادگی و تجاری قبیله نظارت می کرد. در مرحله پایانی دوران پیشاکلاسیک سیستم نوین حکومتی مبتنی بر حکومت مرکزی در جامعه مایا پدید آمد و آن این بود که مایاها به این نتیجه رسیدند که در یک جامعه شاه بهتر از رئیس می تواند به امورات همه مردم رسیدگی کند. شاه واسطه ارتباط خدایان و انسان تلقی می شد و کم کم پذیرش نظام شاهی، در جامعه مایاها همه گیر شد. کاهنان مذهبی این نکته را برای دردست داشتن نفوذ تأیید کردند و این باور رایج شد که سرپیچی از فرمان شاه موجب عقوبت خدایی و زمینی خواهدبود. شاهان مایا برای برقراری هرچه بیشتر نظم در قلمرو تحت امر خود به ایجاد نظام طبقاتی دست زدند و روحانیان و نظامیان را از خویشاوندان خویش برگزیدند.
اوضاع اجتماعی قوم مایا
جامعه مایا در این دوران به دو دسته نخبه و غیرنخبه تقسیم می شد. جامعه نخبه که طبقه ثروتمندان بود، خود دارای دو رده بود که رده اول مربوط به خاندان شاهی بود و رده دوم رده روحانیان و بازرگانان و جنگجویان حرفه ای بشمار می آمد. دسته غیرنخبه هم کشاورزان، صنعتگران، شکارچیان و هنرمندان بود. صنعتگران ماهر در این میان مقام و منصبی برتر از سایرین داشتند. در نظام سیاسی مایا گاهی یک زن به صدارت و شاهی می رسید و تمام امور را در دست می گرفت و این زمانی بود که از خاندان شاهی مردی برای این امر وجود نداشته باشد.پوشش و لباس طبقات با هم متفاوت بود و زنان در هر دو طبقه اگرچه لباس نخی یا دامن و پیراهن گشاد می پوشیدند اما گلدوزی های متفاوت داشتند. مردان طبقه پایین پوشش رویینه شان پارچه ای بود که اکس نام داشت اما مردان نخبه از شنلی بنام پاتی استفاده می کردند.
در جامعه مایاها برده داری رواج داشت و تجارت برده نیز از امور مهم بازرگانی مایاها بود. یک شخص در جامعه مایاها از سه طریق ممکن بود برده شود: یکی اینکه ممکن بود سرپرست یک خانواده فقیر برای امرار معاش بهتر دست یابی به مال برای بهبود شرایط زندگی یکی از اعضای خانواده اش را به عنوان برده بفروشد. دوم اینکه ممکن بود کسی جرم یا جنایتی مرتکب شود و در اینصورت این امکان وجود داشت که با تشخیص مقامات قضایی بعنوان جریمه به بردگی محکوم شود و سوم نیز اشخاصی که بعنوان اسیر جنگی در نبرد با اقوام دیگر گرفته می شدند، خودبه خود برده محسوب شده و از سوی جنگاوران فروخته می شدند. البته اگر اسیر از طبقات بالا و نجیب زاده جوامع دشمن بود بجای برده شدن، طی مراسمی با احترامی ویژه کشته می شد که کشتن آنها نوعی مراسم قربانی برای خدایان دانسته شده است. که البته با روش آزتک ها در قربانی کاملا متفاوت بوده است.
خانواده در قوم مایا
در جامعه مایا کوچک ترین واحد اجتماعی خانواده محسوب می شد که از پدر و مادر و فرزندان و نیز بردگان تشکیل می شد. در میان مایا هر خانواده به نوبه خود در میان خانواده ای بزرگتر قرار داشت که خانه هایشان را گرداگرد یکدیگر در یک حیاط مشترک می ساختند. ازدواج برپایه منصب بود و پدر دختر در سن پایین داماد را از طریق دلالانی که حرفه شان پیداکردن همسر و نامزد مناسب در میان طبقات مختلف برای دختران بود، پیدا می کرد. تعدد زوجات تنها برای طبقه نخبه مجاز بود و مراسم ازدواج تقریبا بدور از تشریفات و دخالت روحانیان انجام می گرفت. در سنت های مایاها خون و نژاد اصالت داشت و هرکسی بنابر تبار و نیای پدری خود، پایگاه اجتماعی اش را می یافت. در نظر مایاها خانواده ای اصالت و اشرافیت داشت که اجداد و نیاکان پدری زن و مرد هردو افراد سرشناسی بوده باشند.
هنر قوم مایا
گاهی هنر مایاها را در دوران کلاسیک یا عصر طلایی شان، برترین و زیباترین مکتب هنری جهان باستان دانسته اند. هنر مایایی اگرچه از سنت های پیشین نظیر تمدن اولمک بهره می برد اما خلاقیت هایی که در درون جامعه مایا پدیدار شد، چهره ای ویژه و متفاوت از تمام تمدن های امریکای باستان به آن بخشید. آن ها باورهای خود را درباره خدایان از راه خلق آثار هنری بروز می دادند. معماری، نقاشی، مجسمه سازی، سفالگری از مهم ترین و برجسته ترین هنرهای مایایی بود.
معماری و شهرسازی قوم مایا
آثار معماری مایاها که تا به امروز بجای مانده عمدتا مبتنی بر ساخت منازل شهری و روستایی، کاخ های شاهی و معابد و هرم های مذهبی- عبادی و سامانه های شهری مانند کانال هاو مخازن آب، راه های شهری و بین شهری می شد. خیابان ها عمدتاٌ بصورت سنگفرش بودند و برای طراحی شهر مهندسان امر ابتدا نقشه شهر را طراحی کرده و سپس نظر مساعد شاه را می گرفتند. معمولا ساختمان های مذهبی مایاها که بصورت هرم بود، با مذهب و ایدئولوژی و نیز با گاهشماری مایایی در ارتباط بود. پلکان در معماری جایگاه ویژه ای داشت و در همه آثار بگونه ای بچشم می آید. در نمای ساختمان از موزاییک و انواع رنگ استفاده می شد و بکارگیری نقوش و تصویرهای مختلف در درون اتاق ها یا راهروها و نمای خارجی ساختمان های فاخر ویژگی دیگر معماری آمریکای مرکزی در عصر طلایی مایاها بود. مصالح ساختمانی اصلی در معماری مایاها را سنگ آهک تشکیل می داد. عمده آثار مایایی از سنگ آهک درست شده اند.
پدید آمدن شهرهای جدید در تمدن مایا به این نحو بود که روستاهایی که جمعیت مردمش زیاد می شد طی یک مراسم تودیع روستاییان منازل خود را ترک می کردند. خانه های جنگلی ویران می شد و خانه هایی بادوام تر گرداگرد یک محوطه خالی که روستای قدیمی بوده و بعدها میدان مرکزی شهر می شد بنا می کردند. در میدان مرکزی شهر یک پرستشگاه بزرگ پدید می آوردند که هسته اصلی شهر را تشکیل می داد و گاهی از اطراف رشد می کرد. این شهرها معمولا جمعیتی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن سکنه داشتند. با این حال شهرهای بزرگ مایاها مانند تئوتیهوآکان جمعیت شان به بیش از ۵۰ هزار تن می رسید.
نقاشی و هنرهای تجسمی قوم مایا
نقاشی از دیگر جنبه های تمدن مایایی بود که شیوه آن تا به امروز نیز میان جوامع مایایی برجای مانده است. نقاشی ها بیشتر بر روی پارچه و دیواره ها صورت می گرفت که گاهی با گچبری نیز توام می شد. رنگ آبی نیلی میان مایاها جنبه الوهیت داشت و رنگی که در نقاشی های خود استفاده می کردند، از نوع ماندگار آن بود که تجزیه نشده و از بین نمی رفت.
رنگی که بر روی پارچه بکار می بردند، طی فرآیندی پیچیده و شیمیایی به دست می آمد و امروزه پژوهشگران از طریق آزمایش های شیمیایی به روش باثبات کردن این رنگ ها پی برده اند که هنوز نیز پس از گذشت قرن ها ماندگاری و درخشندگی خود را حفظ کرده اند. مایاها همچنین در زمینه نقاشی با ابداعاتی که در زمینه رنگ آمیزی و گچ بری داشتند، تغییراتی را در نحوه ساخت پرستشگاه ها در آمریکای باستان ایجاد کردند. به این نحو که پرستشگاه های مایایی علاوه بر ساخت پلکانی دارای طرح ها و نقاشی های رنگی به همراه گچ بری نیز بودند که معمولا تجسم خدایان و نیای شاهان مایایی بود.از سایر هنرهای تجسمی مایاها می توان سفالگری را که از ویژگی های بارز هنرمایایی است، برشمرد. در خلال دوران کلاسیک مایاها شروع به تولید آثار سفالی چندرنگی کردند که بیشتر جنبه تزئینی داشت تا کاربرد روزانه. این سفالینه ها که عمدتا به گونه جام یا کاسه و یا مجسمه های سفال هستند، رنگ آمیزی شده و دارای نقش ها و طرح هایی هستند که نمادهایی اساطیری و ایدئولوژیک را از باورهایی قوم مایا ارائه می کند.رنگ آبی سفال ها نشان از کاربرد آن در امور مذهبی را دارد.
نقاشی های رمزگونه ای بر روی بیشتر سفالینه های به دست آمده مایایی دیده می شود که گاهی با کنده کاری همراه هستند. رنگ آمیزی سفالینه ها گاهی پیش از پختن آن انجام می گرفت و گاهی پس از آن. از آنجایی که مایاها چرخ سفالگری نداشته اند، با صرف وقت زیاد با نوک انگشتان تکه های گل را تبدیل به کاسه یا کوزه می کردند. روش کار آن ها از لوله کردن گل و دادن شکل مارپیچ به آن ها بوده است.دوره زمانی سفالینه های به دست آمده از مایاها به حدفاصل قرن ششم پیش از میلاد تا قرن نهم میلادی مربوط می شود.
به جز سفالگری پیکرتراشی مایاها نیز از دیگر جنبه های هنری تمدن مورد نظر است. مجسمه هایی که در دوره مایاها ساخته شده، بیشتر مجسمه شاهان و یا خدایان و موجودات مافوق بشری را شامل می شود. برخی از این مجسمه ها سنگ یشم سبز که جنبه قدسی داشته ساخته شده بودند و کشف میزان زیادی از محصولات یشم در کنار گورهای بزرگان مایا موید این نکته است.تندیس های مایاها معمولا بصورت نیم تنه و نشسته و به ندرت ایستاده اند و در سردر سراها و نمای ساختمان ها معمولا بچشم می خورند.
زبان و ادبیات قوم مایا
مایاها را از آن جهت پیشرفته ترین قوم در امریکای باستان می دانند که بهتر از سایرین توانستند زبان خود را مکتوب کرده و خط را بکار برند. مایاها به زبان مایایی تکلم می کردند که زبانی التصاقی از شاخه زبان های بومی امریکا محسوب می شود. زبان مایایی قدیم بعدها به چندین گویش متعدد تقسیم شد که آنها امروز گروه زبان های مایایی را تشکیل می دهد که در آمریکای مرکزی هنوز هم گویشورانی دارد. در گذشته تفاوت های لهجه های اقوام مایایی تبار به حدی بود که گاه سخن یکدیگر را درک نمی کردند. این تفاوت ها تا به امروز نیز پابرجا مانده است. ممکن است که مایاها ایده نوشتن زبان را از اولمک ها فراگرفته باشند اما خط آنها هیچ شباهتی به سیستم نوشتاری اولمک نداشت.خط مایایی نوعی خط هیروگلیفیبود که آغاز بکارگیری و ابداع آن به سده ششم پیش از میلاد باز می شود.مایاها خط خود را برای امور مذهبی و سرشماری درآمد و مالیات های عمومی، مراسم و مناسک مذهبی و تحریر و تألیف کتاب هایی که دانش و علوم را حفظ می کرد بکار می بردند.
آموزش خط نوشتاری نیز میان طبقه نخبگان رایج بود. رمزگشایی علائم نوشتاری مایاها تا حد زیادی سخت و دشوار است و هنوز هم تمامی متون نوشته شده مایا به خوبی خوانده و درک نشده اند. یکی از این مشکلات تغییر زبان و لهجه مایاها و واژه پذیری فراوان از زبان اسپانیایی است. مایاها ساخت کاغذهای الیافی را دنبال می کردند و بیش از هزار جلد کتاب آکاردئونی شکل تالیف کرده بودند که موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر می گرفت. این کتاب ها تقریبا همگی به دست کشیش های اسپانیایی سوزانده شدند. یکی از این کشیش ها بنام اسقف دیگو دلاندا که عامل اصلی از دست رفتن آثار مکتوب قدیمی مایا بود سوزاندن کتاب های مایاها را این گونه توصیف کرده است:
این مردمان در عین حال با استفاده از نشانه ها و حروف مشخص کتاب هایی نوشته و در آن ها امور باستانی و دانش کهن خویش را توصیف کرده بودند… آنها این نوشتارها را درک می کردند و به دیگران نیز می فهمانیدند و آموزش می دادند. ما تعداد بسیار زیادی از این کتاب ها را یافتیم و چون مشاهده کردیم در میان آن ها چیزی جز خرافات و دروغ های شیطانی وجود ندارد، همه را سوزاندیم که به شکل حیرت آوری باعث تاثر و افسوس آن ها شد و دست آخر همه آن ها را پریشان و محنت زده کرد.
از میان کتاب هایی که اسقف لاندا دستور امحا آن ها را صادر کرده بود، سه کتاب به شکل شگفت انگیزی از شعله های آتش در امان ماندند. یکی از این کتاب ها که در کتابخانه ای در درسدن آلمان نگه داری می شود و به نسخه درسدن مشهور است اطلاعات جامعی از ریاضیات و ستاره شناسی در درون خود دارد. کتاب دیگر که در اسپانیا کشف شد، مربوط به طالع بینی است و نوشتار آخرین پرسیانوس نام دارد که در پاریس از صندوقی بی نام و نشان بیرون کشیده شد و مربوط اساطیر و عقاید مذهبی مایاهای باستان است.پس از این حادثه دوباره مایاها به نوشتن آثار خود روی آوردند و کتاب کشیش جاگوار و کتاب پوپول ووه دو مورد از آن ها هستند که بیشتر به تاریخ و اساطیر و افسانه های مایایی اختصاص دارند. این متن های متاخر در قرن شانزدهم نوشته شده اند.
باورهای دینی قوم مایا
سبک تفکر مذهبی مایاها کاملا از عقاید مذهبی جهان قدیم متفاوت بود. بیشتر متون قدیمی این دین از میان رفته و برای همین شناخت ایدئولوژی مایاهای قدیم سخت و تا اندازه زیادی مبتنی بر حدس و گمان است. دین در جامعه مایا عامل متحد کننده محسوب می شد و همه طبقات از پادشاه تا بردگان همگی درگیر یک دین بودند. حکومت ها همیشه مذهبی و دین گستر بودند و برای همین سرپیچی از باورهای دینی یا بدعت در آن خشم حاکمان را بر می انگیخت. دین اگرچه تمام مسائل زندگی مایا را در برمی گرفت اما به همان اندازه هم عرفانی بود و به مسائل معنوی می پرداخت. مذهب سنتی مایا خدایان متعددی داشت و هر خدا نیز یک همزاد غیر همجنس به عنوان همدم برای خود داشت که پس از مرگ او را در زیبالبا یا دنیای زیرین پذیرا می شد تا زمانی که دوباره زنده شده و به آسمان بازشود.هنوز نیز گروه هایی از مردم مایایی تبار ساکن هندوراس، گواتمالا و مکزیک به باورهای قدیمی مایایی معتقدند و مذهب فاتحان اروپایی خود را به طور کامل نپذیرفته اند.
جهان بینی قوم مایا
در مذهب مایاها، جهان دو بعد خدایی و انسانی داشت که در سه حوزه ضرب می شدند و آن سه حوزه جهان آسمانی، جهان زمینی و جهان زیرزمینی را شامل می شد. دنیای زیرزمینی که زیبالبا نامیده می شد و دنیای خدایان زیرزمینی و مکان استقرار روان های درگذشتگان بود. قلمرو آسمانی سیزده طبقه و قلمرو زیرزمینی نه طبقه داشت. هریک از این طبقات قلمرو فرمانروایی یکی از خدایان بشمار می رفت. شناخت مناسک مذهبی مایاها کاملا میسر نشده و این بدلیل از میان رفتن بخش عظیمی از منابع مایایی و نیز تغییر مذهب اکثریت جامعه مایاها به مسیحیت است. ارتباط اصلی خدایان با یکدیگر از راه درخت مرکزی بنام واکاه چان امکانپذیر بود. این درخت که ریشه اش در دنیای زیرزمینی، تنه اش در دنیای زمینی و شاخه هایش به دنیای آسمانی می رسید، خون قربانیان یا نذرهایی که نزد پادشاه درخاک ریخته می شد را از طریق ریشه هایش جذب و در سراسر گیتی انتشار می داد.
درک چیستی خدایان مایایی هم مانند درک آنان از جهان پیچیده است و برای ذهن انسان های غربی ناآشنا می کند. خدایان مایایی می توانستند شکل ظاهر و سرشت خود را تغییر دهند و دلیل ایجاد آثار گوناگون هنری نیز همین است که مایاها می توانستند هر صورتی برای خدایان خود متصور شوند و آن ها را مجسم سازند. باستان شناسان مطرح می کنند، بزرگترین خدای مایا ایتزامنا نام داشته است.همین خدا دوشکل دیگر نیز داشته است که آن یکی هوناب کئو به معنی نخستین خدای زنده و دیگری کوکولکان به معنی مار بالدار بود. باور مایاها این بود که خدای اصلی خود را به صورت کهکشان راه شیری نیز نشان داده و سرپرست و آفریدگار جهان است و بر همه خدایان سرپرستی می کند. کینیچ آهائو خدای خورشید و هوناهپو خدای ناهید بودند که این دوخدا معمولا بر سر روز و شب با هم در کشمکش قرار داشتند. برای کشاورزان دو خدا به نام های یوم کاکس که خدای ذرت بود، وجود داشت و یکی هم چاک که خدای باران بود. چاک که بیشتر با چهره خزنده ای با دندان های شبیه مار تصویر می شد، چهار رنگ متفاوت داشت که به جهات جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب باز می گشت و برای هرکدام به رنگ سفید، زرد، سرخ، سیاه در می آمد. خدای ویژه و مورد احترام زنان ایکس چل نامیده می شد که مسئول تولد نوزادان شفادادن به بیماران و پیشگویی بود. مایا ها هرساله و یا بعد از در خواست بزرگان دینی خود برای خشنودی خدایان خود قربانی می کردند به طوری که پادشاه قوم در مکانی بلند با خنجری کمانی شکل می ایستاد و فرد قربانی که دو طرفه بدنش توسط افرادی بسته شده بود بر روی تخت سنگی قرار داشت و پادشاه با خنجر قلب را در حالی که همچنان می تپید از بدن قربانی خارج و به سمت مردم می گرفت او قلب ها را در ظرفی از خون درون معبد خدایان نگهداری می کرد.
همچنین به باور مایاها هر انسانی همزادی داشت که بصورت روح ظاهر می شد و با خدایان نشست و برخاست داشت و می توانست زندگی افراد را تحت تاثیر قرار بدهد. انسان ها می توانستند از راه دعا و مناسک دینی و نیز مصرف داروهای روانگردان با آنها ارتباط برقرار کنند. این همزادان که بیشتر به دنیای زیزمینی مربوط می شدند، عامل پیوند فرد با جامعه مردگان نیز محسوب می شدند که این به دنیای زیرزمینی ارتباط داشت و فرد نیاز داشت برای این کار به محل هایی ویژه مثل غارهای تاریک برود. به باور مایاهای قدیم از راه مکاشفات و مصرف مواد روانگردان نیز می شد با دنیای خدایان متصل شد و پند و اندرز گرفت.پیشگویان دینی برای پیشگویی های خود غیر از ستاره شناسی به این روش نیز روی می آوردند.
علوم قوم مایا
مایاها ظاهرا ریاضیات را تا میزانی از اقوام اولمک فراگرفته بودند. آنها احتمالا نخستین قومی در جهان بودند که موفق به کشف عدد صفر شدند. این اتفاق در حدود سال ۳۶ پیش از میلاد افتادو ششصد سال بعد بود که هندی ها به راز صفر پی برده و از طریق مسلمانان آن را به اروپایی ها رساندند. نماد صفر در تحریر اعداد مایایی بصورت یک گوش ماهی بود که شکل آن ترسیم می شد. نظام شمارشی مایاها نیز برخلاف نظام متداول امروز جهان که دهگانی است یک نظام بیستگانی بود.مایاها برای هر عدد یک نقطه می گذاشتند که بصورت افقی بود و هرگاه این اعداد شمارشان به پنج نقطه (یعنی عدد پنج) می رسید بجای پنج نقطه یک خط عمودی می کشیدند و برای اعداد بالاتر مانند شش، هفت و سایر بالای خط افقی یک یا دونقطه یا بیشتر می گذاردند. به این ترتیب عدد ده در نوشتار مایا دوخط افقی روی هم بود و برای یازده کافی بود یک نقطه بالای آن می گذاشتند. نوشتن اعداد از انتها بود و هر بار استفاده از صفر برابر یک قطعه بیست شماره آن را بالا می برد. چنان که در نظام ریاضی رایج امروزی صفر جلوی یک ده بار آنرا افزایش می دهد. چون خط نوشتاری مایاها هیروگلیف بود و نشان های تصویری داشت گاهی کاتبان برای نوشتن صفر یا نقطه یا خط از نمادهای تصویری دیگری استفاده می کردند تا بر زیبایی اثر نوشتاری خود که معمولا بصورت کنده کاری بود، بیفزایند و آنرا هنری تر جلوه دهند. همین امر موجب دشواری در دریافت برخی از داده های آماری مایاهای قدیم شده است. سیستم جمع و تفریق مایاها هم شبیه سیستم های متداول امروزی بود اما آنها نمادهای چهارعمل اصلی را اینگونه بکار نمی بردند اما روش محاسبه ایشان تقریبا همین رایج امروز جهان بود.
مایاها آموخته بودند که چگونه از ریاضیات برای ثبت و محاسبه حرکات و تغییرات اجرام سماوی بهره گیری کنند. در یادبودها و دیوارنوشته های مایایی آثار و اکتشافات خود را ثبت می کردند. بزرگان دینی مایا آموخته بودند که چگونه سال خورشیدی، ماه قمری و حتی حرکتهای سیاره زهره را محاسبه کنند. مایاها برای این محاسبه ها، ریاضیات ترکیبی را بکار می گرفتند و ماهرانه تر از سایر ملت های آمریکایی باستان، از خط، درجهت ثبت یافته های جدید خود بهره می بردند. آنها در جدول هایی قدیمی خسوف و کسوف را ثبت و برای آن ها جدول های زمانبندی تنظیم کرده بودند. آن ها برای تنظیم مناسک مذهبی خود نیز از داده های ستاره شناسی استفاده می کردند. مایاها ضمن شناخت خسوف و کسوف محاسبات دقیقی نیز از گردش مسیر سیاره های ناهید و بهرام و تا اندازه کمتری عطارد ترسیم کرده بودند. همچنین شواهدی دردست است که مسیر حرکت سیاره مشتری نیز توسط مایاها مشخص شده بوده است. مایاها از اخترشناسی برای تنظیم تقویم و هماهنگی مراسم مذهبی طالع بینی، پیشگویی و ثبت دوره سلطنت استفاده می کردند. در کراکول چیچن ایتزا یک رصدخانه مایایی به دست آمده که بی شباهت به رصدخانه های امروزی نیست.
ضمن اینکه آنتونی آونی ستاره شناس نظر دارد که مایاها همگی خانه هایشان را به گونه ای می ساختند که ظاهرا بتوان از پنجره هایشان آسمان را رصد کرد. مثلا در شهر اوکسمال همه ساختمان ها در یک ردیف و پنجره هایشان به یک سوی مشخص از آسمان باز می شود. در ناحیه کراکول نیز همه خانه به نحوی ساخته شده بودند که در امتداد سیاره زهره قرار داشتند.حیرت بیشتر دانشمندان از این است که این شناخت دقیق مایاها از حرکت اجرام آسمانی در شرایطی بود که مایاها ابزار پیشرفته ستاره شناسی نداشته اند و سرزمینشان در منطقه ای بود که نه ماه از سال بارانی و همیشه ابری بود.
گاهشماری قوم مایا
سیستم گاهشماری مایاها نیز از بخش های پیچیده این تمدن است. مایاها به سال ۳۶۵ روزه خورشیدی پی برده بودند اما برای محاسبه سال نه تنها جابجایی خورشید درآسمان فراز خود را که حرکت های ماه و ستارگان و دیگر اجرام آسمانی را نیز مدنظر داشتند. نزد مایاها سه نوع تقویم استفاده می شد.یکی تقویم سالنمای ۲۶۰ روزه، دیگری هاآب یا سال ۳۶۵ روزه و دیگر تقویم شمارش طولانی ۵۲ ساله. سال مقدس که تزولکین نامیده می شد همان سالنمای ۲۶۰ روزه بود. هر ماه آن ۲۰ روز بود و هر روز یک نام مشخص داشت و نیز ۱۳ شماره که روزها در آن ضرب می شدند و مجموعا ۲۶۰ روز می شد. آنها از این طریق سعی می کردند تا از زمان دقیق وقوع پدیده های قدیمی به میزان روزهایی که از آن گذشته آگاه شوند. شیوه آن به گونه ای بود که مثلا روز ایمیکس که روز نخست هر ماه بود و اولین باری که در سال ۲۶۰ روزه واقع می شد نام سال یکم ایمیکس می گرفت و به همین ترتیب سال دوم سال دوم ایک و زمانی که به سیزدهمین می رسید نام چهاردهمین روز یعنی ایکس مقارن یک می شد و سال یک ایکس می گردید و اینگونه مشخص می شد که ۱۴ سال گذشته است. فایده این تقویم برای این بود که در ارقام بالا با ضرب و تفریق ساده می شد زمان واقعی را به روز تعیین کرد و از این رو به آن سالنمای مقدس می گفتند چراکه در امور مذهبی مردمی کاربرد بیشتری داشت. سالنمای ها آب سالنما و تقویم رسمی مایا بود. هاآب را برای امور سلطنتی و کشوری بکار می بردند. در سالنمای هاآب سال ۱۹ ماه داشت. ۱۸ ماه نخست سال ۲۰ روز بود و ماه آخر سال ۵ روز که روی هم رفته ۳۶۵ روز را تشکیل می دادند.ماه آخر یوایب نامیده می شد و برای مردم بدشگون می کرد.روزهای ماه از صفر تا ۱۹ را در بر می گرفتند شمار روز با یک آغاز نمی شد. مایاها در ذکر تواریخ معمولا در کتیبه ها هردو سالنمای تزولکین و هاآب را بکار می بردند. از آنجایی که هاآب ۱۰۵ روز بیش از تزولکین داشت یعنی در تطابق دوتقویم هاآب ۱۰۵ دندانه وارد سال تزولکین شده بود و تطابق کامل تنها زمانی انجام می شد که ۵۲ سال از آغاز گذشته باشد که این دوره ۵۲ سال را دَوَران تقویم نامیده اند. واین دوران برای مایاها بسیار مهم و با اهمیت بوده است.
تقویم سوم سالنمای شمارش طولانی است که مبتنی بر روزهاست که هر روز اما سال به ماه های سی روزه تقسیم نمی شد. هر روز یک کین بشمار می رفت و هر ۲۰ روز برابر یک یوئنال می شد. هر ۱۸ یوئینال را یک تون می گفتند که مجموعاً ۳۶۰ روز(کین) به دست می آمد. هر ۲۰ سال(تون) برابر یک کاتون و هر بیست کاتون یک باکتون و هر بیست باکتون یک پیکتون بود. یک پیکتون برابر می شد با ۲٬۸۸۰٬۰۰۰ روز. بالاترین واحد در گاهشماری مایایی آلائون است که برابر می شود با بیست و سه میلیارد و چهل میلیون روز.سال های آنان ۳۶۰ روزه بود و دلیل آن هم فرار از شومی پنج روز پایانی بود. کاربرد این تقویم بیشتر برای شمارش روزهای گذشته یا باقیمانده نسبت به یک رویداد مهم بوده است. مایاها سیستمی ریاضیاتی نیز داشتند که سالنماهای سه گانه را به هم تبدیل می کرد و از طریق داده های یک تقویم می توانستند آنرا در سالشماری دیگر نیز بیابند.
نجوم و معماری باستانی قوم مایا
هرچند بسیاری از مورخین و باستان شناسان بر سر اینکه این تمدنها دقیقا در کجا، کاری را دانسته انجام داده و کجا کاری تصادفی انجام گرفته است، دگیر بحث و مناقشه هستند، اما در اینجا مثال هایی که در اینجا آورده شده نشانه ای حیرت انگیز از ارتباط آگاهانه ریاضیات و نجوم در آثار معماری است. بسیاری از ویرانه های باستانی نمایانگر این امر هستند که افراد سازنده آن ها، نه تنها برای صور فلکی و ریاضیات احترام ویژه ای قائل بوده اند، بلکه دقت عمل فوق العاده ای نیز داشته اند. شکی نیست که تمدن های باستان، از مصر تا مکزیک، به شدت درگیر محاسبات پیچیده فضایی، ریاضیات و فعالیت های معماری بوده اند.
در جیزه مثال های متعددی از توجه به مختصات جغرافیایی دیده می شود. برای مثال، چهار وجه هرم بزرگ جیزه کاملا با خطایی بسیار ناچیز رو به چهار جهت اصلی ساخته شده اند. در حقیقت، آن ها کمتر از ۰.۲ درجه از این جهات منحرف شده اند. هرم بزرگ بسیار دقیق ساخته شده است، زاویه های آن تنها دو ثانیه با زاویه ۹۰ درجه کامل اختلاف دارد. برای درک بهتر این مقدار کافی است بدانید که هر درجه به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه به ۶۰ ثانیه تقسیم می شود. به علاوه و با وجود تردید عده ای از کارشناسان این نظر وجود دارد که اهرام جیزه با ستارگان سیف الجبار یا Orion’s belt نیز مطابقت دارند.
چیچن ایتزا (Chichén Itzá) منطقه باستانی قوم مایا نمونه ای از تمایل فرهنگی این قوم به نجوم است. هرم عظیم پله دار کوکولکان (Kukulcan) که در کانون این محل قرار گرفته است، در هر یک از وجوه خود ۹۱ پله دارد، که در مجموع ۳۶۴ پله است. با افزودن سکوی بالایی تعداد کل پله ها ۳۶۵ عدد به تعداد روزهای یک سال است. علاوه بر این، در اعتدالین بهاری و پاییزی (اولین روز بهار و پاییز که ساعات روز و شب برابر هستند)، نور خورشید سایه یک مار عظیم را بر روی راه پله شمالی ایجاد میکند.
بنایی به نام کاراکول (Caracol) که بنا به اعتقاد کارشناسان به عنوان رصدخانه مورد استفاده قرار می گرفته است نیز در محل استقرار چیچن ایتزا وجود دارد. پنجره های این بنا طوری تنظیم شده اند که با نقاط جذاب و مهمی همطراز باشند. هرچند قسمت بالای این بنا آسیب دیده است، اما با بررسی پنجره های پایینی متوجه میشویم که آن ها به سمت شمالی ترین و جنوبی ترین محل استقرار ستاره زهره، محل غروب آفتاب در اعتدالین ساخته شده اند و گوشه های بنا نیز به سمت محل طلوع و غروب خورشید در انقلابین است.
مایاها یک تقویم پیچیده نیز داشته اند که تنها یک روز در هر ۶۰۰۰ سال کم می آورده است. پیش بینی آن ها از کسوف و خسوف به طور اعجاب آوری دقیق بوده است. شاید شنیده باشید که این قوم روز پایان جهان را پیش بینی کرده اند. این روز در تقویم امروزی میلادی، ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲ خواهد بود. اگر ترجمه آنچه در تقویم مایا آمده صحیح باشد، به گفته آن ها دنیا در حدود ۵ سال دیگر ناگهان به پایان خواهد رسید.
مایاها این عدد را بر پایه و اساس خاصی محاسبه کرده اند. این تاریخ زمانی را در چره تقدیمی زمین مشخص می کند که ما از عصر حوت خارج شده و به عصر دلو وارد می شویم.
اما حرکت تقدیمی چیست؟ همه می دانیم که زمین در حالی که به دور خورشید می شود، بر روی محور خود نیز میچرخد و همانطور که از درس علوم دبستان به خاطر دارید، این محور کاملا عمودی نیست بلکه دارای زاویه ای در حدود ۲۳.۵ درجه است. اما این محور همواره چنین نیست، بلکه به آهستگی از زاویه ۲۴.۵ درجه به ۲۲.۱ درجه میرسد و هر ۴۱۰۰۰ سال یک دور کامل می زند.
در حالی که زمین چنین حرکتی دارد، به خاطر تغییر در نیروهای گرانشی، محور زمین در یک دایره در جهت عقربه های ساعت میجنبد. فقط تصور کنید که محور از بالا به سمت پایین شروع به چرخش کند. به این ترتیب زاویه زمین در حد ۳ درجه اختلاف، ثابت می ماند، اما جهتی که به آن اشاره میکند، تغییر می یابد. برای مثال در حال حاضر ستاره شمالی ما ستاره پولاریس یا جدی است. اما حدود ۱۳ هزار سال قبل، قطب شمال به سمت ستاره وگا یا نسر واقع اشاره داشته است و دوباره در حدود ۱۳ هزار سال بعد به سمت آن باز خواهد گشت. این چرخش تقدیمی در حدود ۲۵,۷۷۶ سال دیگر کامل خواهد شد.
در حال حاضر ما در عصر حوت هستیم،به این معنا که خورشید هنگام طلوع در روز اعتدال بهاری، از محلی که صورت فلکی حوت در آنجا قرار دارد، بر می آید. اما بنا بر حرکت تقدیمی، هر ۲۱۶۰ سال یک بار در روز اعتدال بهاری، خورشید از یک صورت فلکی جدید بر می آید. ما از اواخر سال ۲۰۱۲ از عصر حوت وارد عصر دلو شده ایم.
به این ترتیب، مایاها متوجه امری مهم در تغییر بروج و عصرها شده بودند و از اینرو، این تاریخ را زمان نابودی دانسته بودند. البته آن ها تنها کسانی که برای اعدادی خاص اهمیت ویژه ای قائل بودند، نیستند. محیط هرم بزرگ جیزه در حدود ۳,۰۲۳ فوت (۹۲۱.۴۱ متر) و ارتفاع آن ۴۸۱ فوت (۱۴۶.۶۰۹ متر است. از نظر عده ای شاید این اندازه ها در مقیاس ۱ : ۴۳,۲۰۰ نماد نیمکره شمالی زمین باشد. نظر بحث انگیز دیگر این است که این اعداد درست ۲۰ برابر عدد حرکت تقدیمی ۲۱۶۰ هستند و نماد گذر زمین از ۲۰ برج فلکی و ایجاد عصرهای گوناگون هستند.
این مثال ها از اعداد تقدیمی، ریاضیات و جهت یابی نجومی که در سازه های باستانی یافت شده اند، حتی ذره ای از تشابهات یا لااقل تلاقی های عامدانه موجود در مکان های تاریخی و داستان ها و اساطیر هم نیست. تئوری ها و گمانه زنی های موجود درباره این ساختمان های دیدنی چه درست و چه نادرست، دقت وسواس گونه ای که در طراحی، محاسبه و ساخت آن ها اعمال شده است، قابل چشم پوشی نبوده و حسی غریب و احترامی عمیق در انسان امروز ایجاد می کند. و ما تصور می کنیم، پیشرفته هستیم.
مایاهای امروزی
با وجود از دست رفتن اتحاد مایاها این قوم از صحنه روزگار کنار نرفتند و هنوز در گوشه هایی از آمریکای مرکزی مردم مایا با حفظ آداب و رسوم خود به زندگی ادامه می دهند. جمعیت مایاهای امروزی که بازماندگان مایاهای متمدن دوران باستان و سده های میانه هستند حدود هفت میلیون تن برآورد شده که در کشورهای السالوادور، هندوراس، مکزیک،گواتمالا و بلیز پراکنده اند و به گویش های زبان مایایی و یا اسپانیایی سخن می گویند. بیشتر جمعیت امروزی مایاها در ارتفاعات گواتمالا بسر می برند. در گواتمالا اگرچه خیلی از مایاها سبک زندگی و گفتار اسپانیایی را پذیرفته اند اما این تغییر و همرنگی با جامعه در زنان بسیار کمتر از مردان دیده می شود و اکثر زنان مایایی گواتمالا هنوز هم سبک پوشش و زبان بومی و اصیل خود را نگاه داشته اند.
مایاهای امروزی بخاطر رنگ پوشش خاص خود و کلاه های بلند و لباس های شاد رنگارنگ خود شهره هستند. مردان مایا امروزه به کارهای کشاورزی و گاهی صنعتی مشغولند و در میان جامعه امروزی مایا کودکان دستفروش نیز بچشم می خورند. امروزه زندگی مایاها مانند بیشتر مردم آمریکای لاتین توام با محرومیت است و روند پیشرفت به ویژه در مناطق مایانشین که کوهستانی و روستایی نیز هستند، بسیار کندتر است.
غذاهای سنتی مایاها هنوز مبتنی بر غذاهای گیاهی و بویژه ذرت است. انواع و اقسام غذاها و نان ها با ذرت طبخ می شود.مایاهای امروزی اگرچه بیشتر مسیحی کاتولیک است اما هنوز دسته های زیادی از مردم این قوم هر به مذهب باستانی خود معتقد باقی مانده و آئین های مذهبی خود را همچنان برگزار می کنند. پذیرش مذهب کاتولیک از سوی بسیاری از مایاها تنها سرپوشی بود برای دفاع از خود برابر مسیحیان چرا که هنوز در میان جوامع مسیحی مایا همچنان شمن وجود داشته و در ارتفاعات و غارها بر اصل سال های ۲۶۰روزه به عبادت و ارشاد و مکاشفه می پردازند.
نام بسیاری از اساطیر مایا با نام های مذهبی لاتین جایگزین شده اما مراسم و عقاید همچنان باستانی برجای مانده اند. گرایش عمده روستاییان مایا به مسیحیت از سال ۱۹۶۰ و آغاز فعالیت تبلیغی کلیساهای انجیلی جنوب ایالات متحده آغاز شده است.
مایاهای کشور بلیز که سومین گروه بزرگ قومیتی این کشور هستند و حدود یازده درصد جمعیت کشور را تشکیل داده اند بیشتر از تبار آن دسته از اقوام موپان و یوکاتک هستند که درپی وقوع جنگ در سال ۱۸۸۰ به کشور بلیز مهاجرت کردند. ده سال پیش از آن مایاهای ککچی از کشور گواتمالا وارد بلیز شده بودند و خلاف هم تباران موپانی خود که راه کوهستان های مرتفع بلیز را پیش گرفتند، اینان وارد سرزمین های پست جنوبی این کشور در جوار رودخانه ها شدند. تاریخ و فرهنگ باستانی مایاها نزد مایاهای بلیز بسیار بااهمیت و مایه افتخار تلقی می شود.
شمار مایاهای گواتمالا بیش از سایر کشورهای مایانشین است. مایاهای گواتمالا بیش از سایرین به آداب و رسوم خود مانند پوشش، مذهب و زبان پای بند مانده اند و شرایط فرهنگ بومی مایا در گواتمالا بهتر از سایر کشورهاست. مایاها در گواتمالا به سیزده گروه قومی کوچکتر تقسیم می شوند. پیشه اکثر مایاهای گواتمالا کشاورزی و صنایع دستی است و عمدتا در مناطق مرتفع و کوهستانی کشور بسر می برند.
مایاها بخشی از گروه های قومی کشور مکزیک هستند که بیشتر آنها در نواحی جنوبی و بویژه شبه جزیره یوکاتان ساکن هستند.زبان مایاهای مقیم مکزیک یوکاتک است که ریشه مایایی دارد و مذهب پیشین جمعیت مایایی ساکن مکزیک کاتولیک است. جمعیت مایاهای مقیم مکزیک حدود سیصدوپنجاه هزار تن است که بیشتر آن ها اسپانیایی را بعنوان زبان دوم یا زبان نخست خود می دانند. بدلیل شرایط جغرافیایی محل سکونتشان بیشتر مایاهای مکزیک از صنعت توریسم امرارمعاش می کنند.
مایاها در هندوراس چورتی نامیده می شوند که جمعیتی کمتر از ۶ هزار نفر دارند. مایاهای این کشور سنت مایایی خود را عمدتا فراموش کرده اند و دیگر به گویش چورتی صحبت نمی کنند و پوشش سنتی آن ها نیز کلاً تغییر یافته است. اخیرا تلاش هایی در رابطه با بازگشت چورتی ها به فرهنگ قدیمشان انجام شده و تا حدودی آن ها به یادگیری زبان نیاکان خود مشغول شده اند. پیشه اصلی مایاهای هندوراس که اسپانیایی زبان هستند، صنایع دستی و توریسم است. نوعی از عروسک که بنام عروسک های هاسک شناخته می شوند، توسط این گروه قومی ساخته شده و معمولا بوسیله کودکان دستفروش به مشتری ها عرضه می شود.
تمدن مایاها و فرهنگ جهان امروز
از مهم ترین مسائل پیرامون نام مایا در جهان امروز افسانه پایان جهان در سال ۲۰۱۲ است که حسب پیشگویی های مایاهای قدیم جهان در آن روز پایان می پذیرد. این پدیده که به پدیده پایان جهان مشهور شده است با نزدیک شدن به سال مورد نظر بر دامنه شیوع باور به آن در میان برخی افراد افزوده می شود. روز گمان شده برای این رویداد خیالی که بیست و یکم دسامبر ۲۰۱۲ است برابر شب یلدای سال ۱۳۹۱ هجری خورشیدی خواهد بود. در همین زمان شایعه مبنی بر برخورد یک جرم غول پیکر به زمین در سال ۲۰۱۲ موجی از واکنش ها را بدنبال داشت. در نهایت موسسه SETI که کار پژوهش بر این امر را دنبال می کرد این مسئله را رد کرد. درباره این موضوع فیلم هایی نیز در هالیوود ساخته شده که از میان آن ها می توان به فیلم ۲۰۱۲ به کارگردانی رولند امریش اشاره کرد. همچنین درباره مردم مایا فیلم پرفروش دیگری به کارگردانی مل گیبسون در سال ۲۰۰۶ ساخته شد بنام آپوکالیپتو یا آخرالزمان که در آن دوران افول مایاها و شکست هایشان برابر قوم آزتک به تصویر کشیده شده است.
منبع: ویکی پدیا