فیلمها و سریالهای ایرانی علیرغم گستردگی موضوعات و داستانها و ژانرها، اشتراکاتی با هم دارند. برخی از این اشتراکات به قدری تکرار شده که برای مخاطب کاملا آشناست و زمانی که با یک اثر جدید هم مواجه میشود، میتواند براساس همان کلیشههایی که در ذهن دارد، حدسهایی بزند. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که مثلا با دیدن یک قسمت از یک سریال یا ده دقیقه از یک فیلم، میتوانید حدس بزنید که کدام شخصیتها در پایان کار با هم ازدواج خواهند کرد! یا مثلا شخصیت منفی داستان کدام است یا این که نتیجه فلان کار چه خواهد شد.
اینها همه ناشی از کلیشههایی است که به قدری در فیلمها و سریالهای ایرانی تکرار شده که پیشبینی آنها را راحت میسازد. در ویکی پدیا درباره کلیشه میخوانیم: «کلیشه یا تفکر قالبی به یک نظر از پیش تشکیلشده در ذهن جمعی گروههایی از جامعه اشاره دارد، که مانع قضاوت و شناخت منطقی افراد نسبت به دیگران شده و ویژگیهای خاصی را به تمام اعضای یک گروه دیگر یا مجموعهای متفاوت نسبت میدهد.» به نظر میرسد بسیاری از نویسندگان و سازندگان آثار ایرانی خود گرفتار این کلیشهها هستند. برخی از این کلیشههای معروف در ادامه آمده اند.
پول و ثروت بدبختی میآورد
معمولا گفته میشود: «پول و ثروت خوشبختی نمیآورد»؛ اما در فیلمها و سریالهای ایرانی، پول و ثروت عامل بدبختی است! پولدارها معمولا انسانهایی حریص و بیاخلاق تصویر میشوند که در بیشتر اوقات درگیر مشکلات اخلاقی و اجتماعی هستند. معمولا ثروتشان از راه درست و قانونی به دست نیامده و در نهایت به سزای اعمالشان نیز میرسند. در سریالهای ایرانی افراد قشر پولدار با خانوادهشان مشکل دارند، فرزندان به والدین احترام نمیگذارند و والدین، فرزندانشان را نمیفهمند و با خواستههایشان مخالفت میکنند. عشق در خانوادههای پولدار کمرنگ است؛ همه به هم پرخاش میکنند و هیچکس، هیچکس را دوست ندارد. معمولا سر میز ناهار یا شام، با هم دعوایشان میشود و یکی از اعضای خانواده به نشانه اعتراض از جایش بلند میشود و میرود و غذا کوفتشان میشود!
در سریالهای ایرانی حتی گاهی اوقات به قدری در این موارد زیادهروی میشود که این تصور پیش میآید که شاید نویسنده یا کارگردان اثر، کینه یا عقدهای از قشر مرفه در دل دارند!
نتیجه قناعت و صبوری، خوشبختی و موفقیت است
مضمون بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی، ستایش فقر است. فقر عامل پیشرفت، موفقیت و قدردانستن موهبتهای زندگی است و فقیران انسانهایی صبور، معتقد، خوشرو و سالمند که گاهی اوقات در حقشان اجحاف میشود؛ اما به سبک آثار ایرانی، در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد؛ آنها در نهایت به حقشان میرسند و پیروز میشوند و پولدارهایی که حق آنها را خوردهاند به اشتباهشان پی میبرند.
قشر فقیر، افرادی باهوش، سالم و به دور از هرگونه ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی هستند که به والدین خود احترام میگذارند و قدرشان را میدانند؛ به تجملات و ظواهر توجهی ندارند، گرمای محبت آنها را در سرمای زمستان گرم میکند و چون مخبت بین آنها جاری است، با یک غذای کم و ساده نیز سیر میشوند و سپاسگزارند. معمولا سفره میاندازند و روی زمین غذا میخورند در حالی که پولدارها سر میز غذا میخورند. آنها البته به خاطر مشکلات مالی به عشق یا هدفشان در ابتدای کار نمیرسند؛ اما در آخر این فقیرانند که موفق و پیروز میشوند.
همیشه پای یک ازدواج در میان است
سن و سال و وضعیت مالی و اجتماعی اصلا مهم نیست. همواره در داستان افراد مجردی هستند که آماده ازدواجند. مهم نیست شخصیت داستان در چه موقعیتی قرار دارد؛ همواره امکان روبروشدن با همسر رویاها در بستر داستانهای فیلمها و سریالهای ایرانی وجود دارد؛ فرقی ندارد شخصیت داستان کجا و در چه حالی باشد، ممکن است حتی در بستر بیماری و در بیمارستان هم ناگهان با یک نگاه عاشق شود! مهم نیست که چه سن و سالی دارد، چرا که حتی ممکن است عروسی پدر و پسر یا مادر و دختر هر دو با هم برگزار شود!
البته باید به این نکته توجه داشت آن ازدواجهایی موفق است که از کانال خانوادهها و با نظارت آنان انجام میشود. در سریالهای ایرانی نتیجه تمامی ازدواجهایی که از آشنایی خود افراد با هم شروع شده چیزی جز شکست نیست.
آنها که به خارج میروند سرشان به سنگ میخورد
معمولا داستان مهاجرت یا سفر به خارج از کشور، دو جور در سریالهای ایرانی مطرح میشود: یا افراد از خارج میآیند یا میخواهند بروند خارج. در دسته اول، آدمی که از خارج برگشته با گنجاندن چند کلمه ساده انگلیسی یا فرانسوی در دیالوگهایش، از دیگران متمایز میشود! به غیر از این ویژگی، به طور کلی معمولا آنها که از خارج میآیند یا ایدز گرفتهاند، یا فقط پولشان را آنجا آتش زدهاند یا این که گرفتار هزار و یکجور درد و مرض و بدبختی و فلاکت دیگر شدهاند که بنا به تخیل نویسنده میتواند طیف وسیعی از مشکلات مانند اعتیاد، دزدی و … را در بربگیرد!
در دسته دوم این آثار، افراد سودای رفتن به فرنگ را در سر دارند. در اینگونه موارد هیچگاه و تحت هیچ شرایطی امکان ندارد بتوان آینده مثبت و روشنی برای فردی که قصد رفتن به خارج را دارد تصور کرد! و البته معمولا این افراد از رفتن به خارج منصرف میشوند و میفهمند که چه تصمیم اشتباهی گرفته بودند؛ اما به طور کلی اصلا امکان ندارد که داستان طوری باشد که فردی برود خارج و خیلی هم موفق و خوشحال باشد! نتیجه رفتن به خارج در فیلمها و سریالهای ایرانی فقط شکست است.
آدمهای خلافکار و منفی کراوات میزنند، قهوه میخورند و پیپ میکشند
این کلیشه آنقدر در فیلمها و سریالهای مختلف تکرار شده که بدون آن انگار چیزی کم است! به دلیل تکرار بسیار زیاد این کلیشه، دیگر میتوان در ابتدای دیدن هر سریالی، با دیدن شخصیتهایی که کراوات زدهاند به راحتی شخصیتهای منفی داستان را شناسایی کرد! ویژگی ظاهری هر آدم منفی و خلافکاری این است که باید کراوات بزند، قهوه بخورد، موسیقی غیرایرانی گوش بدهد و در صورت امکان پیپ هم دم دستش داشته باشد! معلوم نیست که چرا علیرغم تکرار فراوان این ظواهر، همچنان باز هم فیلمها و سریالهای ایرانی خلافکاران را اینگونه به تصویر میکشند. آیا از نظر سازندگان این آثار، همه آنهایی که کراوات میزنند، خلافکارند؟ آیا یک آدم سالم و مثبت نمیتواند چنین ظاهری داشته باشد؟ یا مثلا نمیتواند پیپ بکشد؟
این فهرست را میتوان ادامه داد. قطعا کلیشههای بیشتری نسبت به این ۵ مورد در آثار ایرانی وجود دارد که میتوان به آنها پرداخت؛ اما امیدواریم خلاقیت در طرح داستانهای تازه و پرهیز از این کلیشههای رایج، باعث ساخت آثار بهتر و جذابتری در سینما و تلویزیون در آینده شود.
سلام دوست عزیز
خدا قوت و خسته نباشید