نامزدهای انتخاباتی به سه دلیل یعنی تفاوت های فردی، تحول فکری و انتظارات واقعی و معقول مردم از آن ها با یکدیگر فرق دارند.
هنگامی که جامعه در تب و تاب انتخاباتی به سر می برد و سخن از چند و چون نامزدهای انتخاباتی هست، یکی از حرف هایی که حالت کلیشه ای هم به خود گرفته و بین مردم باب شده، این است که همه نامزدهای انتخاباتی از یک جنس هستند و بین آنها فرقی نیست. همین فرق نگذاشتن بین نامزدهای انتخاباتی و آنها را از یک قماش انگاشتن همچون بیماری مُسری در فصل انتخابات ظاهر شده و آن چنان در تن و جان افراد نفوذ می کند که آنان را دچار بی حالی، بی تفاوتی و کرختی می سازد. به طوری که افراد انگیزه ای برای رای دادن نداشته و آن را بی فایده و بی معنی می دانند و در نتیجه از دادن رای به نامزد انتخاباتی در راستای اهداف و منافع خود، منصرف می شوند. همین انصراف از شرکت در انتخابات، ناخواسته میدان نامزدهای فاقد شایستگی را فراخ تر ساخته، آنان را به پیروزی ناحقّی می رساند.
این نوشته بر این نکته باور دارد که نامزدهای انتخاباتی با یکدیگر فرق دارند و در نتیجه همه آن ها را یکی پنداشتن و از یک قماش دانستن، تصوری نادرست هست. برای تایید این ادعا، دلایل و شواهدی ارایه می شود:
1. علم روانشناسی اجتماعی، وجود تفاوت های فردی بین افراد را امری مسلم و بدیهی می انگارد.
2. هر انسانی در طول زندگی خود بر حسب شرایط و مقتضیات مختلف دچار تحول فکری و روحی شده نه تنها با دیگران بلکه با شخصیت قبلی خودش نیز فرق پیدا می کند. چون انسان تنها موجودی است که ماهیتش را در دو راهی ها و کشاکش ها با تصمیم ها و انتخاب های خود می سازد و در قبال آن مسئول است.
3. مهم ترین دلیل که حرف دل همین نوشته نیز هست؛ این است که اگر افراد جامعه بین نامزدهای انتخاباتی فرقی قایل نمی شوند؛ نه به خاطر این است که واقعا بین آن ها فرقی وجود ندارد؛ بلکه بیشتر به خاطر انتظاراتِ حداکثری ست که افراد جامعه از نامزدهای انتخاباتی دارند. به این معنی که وقتی نظام سیاسی به آسانی راضی به تغییر نمی شود و امکان برآورده شدن انتظارات حداقلی مردم را نمی دهد. همین انتظارات حداقلی و جزیی طی سال ها روی هم انباشته شده به انتظارات حداکثری و عظیمی تبدیل می شود که مردم ناخواسته منتظر ظهور نامزد انتخاباتی می شوند که بتواند با خصایص کاریزمایی و بسیار متفاوت خود از دیگران به یک باره وضع موجود را در جهت وضع مطلوب و ایده آل تغییر دهد. این انتظارات آن قدر حداکثری و ایده آل می شود که کمتر نامزد انتخاباتی می تواند آن ها را عملی سازد. در نتیجه، همه نامزدهای انتخاباتی در عملی نکردن آن انتظارات حداکثری با یکدیگر مخرج مشترک پیدا می کنند. لذا مردم به این نتیجه می رسند که چون هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی نمی تواند چنین کاری را انجام دهد؛ پس همه آن ها با یکدیگر یکسان بوده، فرقی با هم ندارند.
در حالی که باید توجه داشت تا زمانی که افراد جامعه چنین انتظارات حداکثری و ایده آلی از یک نامزد انتخاباتی دارند؛ بین آن ها فرقی وجود نخواهد داشت. هم چنین درد و رنج عمیق و طولانی مدت در جامعه موجب شکل گیری انتظارات حداکثری و ایده آلی می شود. انتظارات حداکثری به قول کارل پوپر مساوی یک تغییر زیر و رو کننده هست که در این تغییر ریشه ای، قطعا منافع عده ای به نفع منافع عده ای دیگر از بین خواهد رفت. بنابراین انجام چنین اقدامات رادیکال و زیر و رو ساختن منافع افراد مختلف در جامعه، خود منجر به پیدایش تنش ها و کشکمش های اجتماعی شده، نظم جامعه را مختل می کند.
نتیجه
نامزدهای انتخاباتی به سه دلیل یعنی تفاوت های فردی، تحول فکری و انتظارات واقعی و معقول مردم از آن ها با یکدیگر فرق دارند. اما عاملی که موجب زایل شدن فرق بین نامزدهای انتخاباتی می شود، ارزیابی آن ها با انتظارات ایده آلی و حداکثری از سوی افراد جامعه هست. زیرا در این صورت، هیچ نامزد انتخاباتی نمی تواند از عهده پاسخگویی به این گونه انتظارات برآید و در نتیجه فرقی بین آن ها مشاهده نمی شود. اما اگر مردم، انتظارات واقعی و معقول از نامزدهای انتخاباتی داشته باشند. در این صورت از یک سو فرق بین آن ها مشخص می شود. از سوی دیگر افراد جامعه از بیگانگی سیاسی بیرون آمده، انگیزه به مشارکت سیاسی پیدا می کنند. نهایتا اینکه انتظارات واقعی و معقول موجب در پیش گرفتن برنامه های اصلاحی و تدریجی و دوری از فعالیت های انقلابی و ناگهانی در جامعه می شود.
رحیم زایرکعبه – دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تبریز