همانطور که در پست های قبلی وبلاگم (این پست) نوشته بودم، دومین صعود فصلی بانوان کوهنورد خراسان رضوی به قله چله غار بمناسبت ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار در روزهای 15 و 16 اسفندماه 92 برگزار خواهد شد. این صعود هم چنین به منظور تجلیل از سه بانوی کوهنورد خراسانی یعنی سرکارخانم حوریه شهیدی زاده، پروین مخدراتی و حکیمه وفادارنیا برنامه ریزی شده بود.
روز موعود فرا رسید و طبق برنامه ریزی ها، روز پنج شنبه، افتتاحیه ی این صعود در سالن آمفی تئاتر اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی باید برگزار می شد. بانوان شرکت کننده ابتدا در ساعت 8 الی 11 صبح روز پنجشنبه در سالن بهشتی پذیرش شدند. قبل از شروع مراسم افتتاحیه بازار احوالپرسی، روبوسی، عکس و بگووبخند هم خیلی داغ بود. به محض اینکه وارد محوطه مجموعه شهید بهشتی شدم آقای امانی مرا به اتاق فرمان فرستادند تا برای کنترل و پخش آیتمها به خانم کرمانی کمک کنم. با چند تن از دوستان احوالپرسی کرده و گپی زدیم ولی فرصت نشد یک چای بنوشم. واااای یعنی چای باشه و من نخورم! خودم تعجب کردم. طبق معمول همیشگی مراسم با نیم ساعت تاخیر شروع شد.
در مراسم افتتاحیه پس از تلاوت قرآن با صدای آقای اکبریان، پخش سرود جمهوری اسلامی ایران و ایراد سلام و خیرمقدم توسز مجری برنامه؛ چند کلیپ از صعودهای قبلی بانوان پخش شد. در ادامه برنامه از سه بانوی کوهنورد یعنی خانمها: حوریه شهیدی زاده، پروین مخدراتی و حکیمه وفادارنیا، با تقدیم لوح سپاس و هدایایی تقدیر به عمل آمد. سپس از تعدادی از پرستاران که در جمع کوهنوردان حاضر بودند تجلیل بعمل آمد. همچنین از خانواده اعضاء هیات کوهنوردی استان و همکاران خانم این هیات تقدیر بعمل آمد. در انتها نیز آقای امانی رئیس هیئت کوهنوردی خراسان رضوی به ایراد سخنانی در رابطه با صعود و کوهنوردی پرداختند. در ضمن ما چندتا سوتی هم دادیم در حد المپیک. البته واقعا تقصیر ما نبود چون لپ تاپ و سیستم صوتی اش مشکل داشتند.
بعد از مراسم افتتاحیه همه مدعوین و شرکت کنندگان در صعود به منظور صرف ناهار به رستوران شهر بهشت رفتیم. پس از صرف ناهار در ساعت 15:30 عصر با سه دستگاه اتوبوس به منطقه اعزام شدیم. همزمان با حرکت ما، خورشیدخانوم در حال خداحافظی با این سمت زمین بود. غروب و ابرهای پراکنده در آسمان گاهی آنقدر زیبا می شدند که نمی شد به راحتی از کنارشان گذشت لذا دوربین به دست و در حالت نامتعادل و از پنجره اتوبوس در حال عکاسی بودم تا این صحنه های زیبا را از دست ندهم. حدودا یک ساعت و نیم طول کشید تا به روستای مغان رسیدیم.
کودکان و اهالی زیادی در میدان روستا جمع شده بودند و ما را تماشا می کردند. من آرامش را خیلی دوست دارم و از اینکه با هیاهو و صدای اتوبوس و بوقهای گوش خراش شان آرامش این مردمان ساده و مهربان را بهم زده بودیم ناخرسند بودم. روستا محل زندگی واقعی و با آرامش است. مشتاقانه منتظرم بهار فرا برسد تا بتوانم دوباره به باغ و خانه روستایی مان واقع در دربندی ژور درگز بروم.
قرار بود شب را در مسجد روستای مغان سپری کنیم. قبل از غروب کامل آفتاب حدودا 40 دقیقه باقی بود، بنابراین ما تا فرارسیدن شب و وقت اذان فرصتی داشتیم تا در اطراف روستا گشتی بزنیم. راه افتادیم و فلاسک چای هم با خودمان برداشتیم تا در زیر درختان زیبا چند دقیقه ای را به گفتگو بنشینیم. وقتی به مسجد بازگشتیم بلندگوی آن در حال پخش اذان بود. من متوجه شدم که گوشی ام نیست. هدلامپم را روشن کردم و راهی که رفته بودیم را دوباره پیمودم و دقیقا در جایی که نشسته بودیم گوشی ام را پیدا کردم. به هنگام نشستن روی زمین گوشی از جیبم که زیپش باز بود بیرون آمده بود. آقا چندبار بگم زیپ هاتون رو ببندید.
شب دورهمی خوش گذشت. بچه ها تخمه آورده بودند و من نیز که از همه کوچیک تر بودم رفتم چایی دم کردم و آوردم. خلاصه امشب مثل کوزت شدم دیگه (الهی الهی). موقع شام نیز همه غذاهایشان را رو کردند و مشغول خوردن شدیم.
قله چله غار، بالاتر از غار مغان واقع شده است و بیش از 2900 متر ارتفاع دارد. قله چله غار و غار مغان هر دو در محدوده روستای مغان واقع شده اند. روستای مغان یکی از روستاهای بزرگ منطقه می باشد که سالیانه و در همه فصول سال شاهد ورود طبیعتگردان، کوهنوردان و غارنوردان زیادی می باشد که به منظور بازدید از غار و گردش در منطقه ییلاقی مغان و صعود قله به آنجا وارد می شوند.
روز بعد و در ساعت 5 صبح تیم بانوان راهی قله شدند. پس از یک ساعت تیم 7 نفره آقایان که به منظور ساپورت و تامین امنیت قرار بود از مسیری جداگانه این تیم را همراهی کنیم حرکت کردیم و در ساعت 10 صبح ابتدا تیم آقایان قله را صعود کرده و پس از نیم ساعت تیم خانمها از رخ شمالی، قله را لمس کردند و فریاد هلهله و شادی شان در آسمان و منطقه پیچید. قبل از اینکه به قله برسیم انجمن غار و غارشناسان مشهد هم بمنظور آموزش و آشنایی هر چه بیشتر کوهنوردان با غار و غارنوردی برنامه ای را در دهانه غار مغان تدارک دیده بودند که قابل توجه بود و جا دارد از ایشان بع خاطر ارائه اطلاعاتی در این باره تشکر کنم.
پس از صعود موفقیت آمیز، توقفی نیم ساعته بر روی قله داشتیم. در این نیم ساعت ما (تیم آقایان) دو قله دیگر را هم که قله های فرعی چله غار محسوب می شوند را نیز صعود کردیم و پس از آن به سرعت مسیر بازگشت را در پیش گرفتیم و در 200 متر زیر قله استراحتی کوتاه کردیم تا خانمها نیز پس از اتمام برنامه شان مسیر فرود را در پیش بگیرند.
تیم در ساعت 12:30 به روستای مغان مراجعت کرد. ناهار را در همان مسجد محل صرف کردیم و آماده حرکت شدیم. در ادامه با اهدای هدایایی از شرکت کنندگان قدردانی شد و لوح صعود همگی توزیع شد. در پایان تمامی شرکت کنندگان با حضور بر سر مزار شهدای روستای مغان به این بزرگواران ادای احترام کردند و اهالی روستای مغان نیز با اعطای سوغاتی هایی از کوهنوردان تشکر کردند.
در پایان هم از جناب آقای غلامی كه از دیرباز در قهوه خانه خلج خدمات شایسته ای به جامعه كوهنوردی استان و شهر مشهد ارائه می دهند، مورد تقدیر قرار گرفتند و هدیه ای تقدیم ایشان گردید.
من به همراه تیم پشتیبان که اغلب اعضای تیم منتخب یا کلنی استان بودند در این برنامه حضور پیدا کردم. اسامی تیم منتخب بشرح زیر می باشد. آقایان: کدخدایی (سرپرست)، خوشانی، زمانیان، پارسائی، قاسم زاده و میثم رودکی. ضمن اینکه آقای اکبریان (راهنمای محلی و مرد حنجره طلایی) و هم چنین آقای مذهبی (ریاست محترم هلال احمر استان) و نوه 10 ساله شان نیز ما را همراهی می کردند.
قله چله غار، بلندترین قله شرق خط الراس بینالود به ارتفاع 2900 متر می باشد. من اولین بارم بود که به این قله صعود می کردم. گفتنی است که در این صعود حدود 100 نفر کوهنورد خانم و 10 کوهنورد آقا شرکت داشتند.
گزارش و عکسها از میثم رودکی
آقاي رودكي خوشتيب، كلاه بهتون بيشتر مياد تا دستمال سر. این فقط يه نظره. شما مختارين هرجور كه راحتين بپوشين
مهوش خانوم، همه دخترهای این صعود عاشق این دستمال سر من شده بودند و سعی می کردند که مخ منو بزنند و ازم بگیرنش ولی من گولشون را نخوردم و دستمال سر خوشگلمو به هیچکی ندادم. خب مزایای دستمال سر خیلی زیاده و توی کوه بحث خوشگلی و تریپ نیست! توی کوهستان بیشتر باید تجهیزات به درد کوهنورد بخوره تا دچار مشکل نشه ولی خب کسی از زیبایی هم بدش نمیاد چون همه زیبایی را دوست دارند. ممنونم بابت دیدگاه تان
سلام
خدا قوت و تبریک بخاطر این همه صعود
آقا ميثم کاش منم با خودتون ببريد صعود
خيلي دوست دارم برم طبيعت
اراده دارم تجهييزات دارم
ولي نميدونم چطوري برم
سلام میثم عزیز. مثل همیشه دوست داشتنی و سختکوش. امیدوارم پیروز و خوب باشی. راستی مثل این برنامه ها یک تک زنگی بزن تا اگر بیکار بودم بیام کمکتون. ما که کاری بلد نیستیم بیاییم شونه هاتون را مسیج بدیم. راستی میثم جان عکسهای فلسکه چی شد؟ من منتظرم تا هماهنگ کنی بیام ازت بگیرم. قربانت: علیرضا
سلام میثم جان امیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید این عکسهای صعود سراسری چه شد؟ هماهنگ کنید بیایم ازتون بگیرم. یاعلی
ساعت: 20:04. افتخار میکنم به همشهری عزیزم میثم جان. هوش طبیعت گرایی اش قابل تقدیر است
سلام
یه سوالی دارم