صدای پای بهار میآید؛ صدای تغییر، آبشدن تدریجی برفها، نغمهی گوشنواز جویبارهای کوچک و پیچدرپیچ، ترنم دلچسب آواز روحبخش پرندگانی که از لانههایشان بیرونزدهاند یا از سفری طولانی به مأمن سال پیش خود بازگشتهاند؛ همهچیز در حال دگرگونیست. انسان، طبیعت، کائنات و چه انتخاب زیبایی برای نو شدن سال و تغییر و تحول سال در بهترین زمان ممکن؛ آنجا که منجمین هم انگشتبهدهان ماندهاند، تنها از ایرانیان هنرمند و دانشمحور برمیآمده است و …
هرجا که این روزها قدممیگذاری، زمزمهی نو شدن و جابهجایی میشنوی. بهار همه را به حرکت، جنبش و تحرک وادار میسازد و … ! و در اینمیان، خیلی از مادرها و اعضای خانه، کلمهای را یا بهتر بگوییم عبارتی را مدام تکرار میکنند؛ «خانهتکانی!» مراسمیست برای خود که گاه روزها و ساعتهای متمادی، وقت و انرژی را باید صرف آن نمود؛ رسم و عملی زیبا، پسندیده و دوستداشتنی با تمام مشقات و زحماتی که به همراه دارد.
خانهتکانی، از شستن و تمیزکردن شروع میشود و تا بازسازی و تغییر دکوراسیون و… ادامه مییابد اما امسال بیاییم یک خانهتکانی به خانهتکانیهای هر سالهی خود اضافه نماییم؛ یک خانهتکانی که روح و روان خستهی ما را پس از یکسال بهطرز معجزهآسایی متغیر و دوستداشتنی نماید. این خانهتکانی برخلاف خانه تکانیهای دیگر، نه زحمت دارد و نه نیاز به مادیات! انتظار کمک از هیچکس هم نخواهی داشت. اصلاً بهتنهایی، هر انسانی قادر به انجام آن خواهد بود.
در این بهار میخواهیم دانسته و نه از روی احساس و چشموهمچشمی، دست به یک خانهتکانی اساسی بزنیم؛ خانهتکانی از نوع شخصی و منحصربهفرد. خانهتکانی، آنهم از ریشه و اساس. میخواهیم در این خانهتکانی، همهچیز را دچار تغییر نماییم اما تغییر نگرش و دیدگاه.
در آستانهی بهاری دیگر، به خود بیاییم و نیک و عمیق بیندیشیم، به گذشتهها برگردیم، ناراحتیها، بغضها و کینهها، کمبودهای عاطفی و نابسامانیهای روحی، همه و همه را در مقابل دیدگان خود قرار دهیم و ببینیم چه چیزهایی خانهی دل را به مکانی تلخ و سرد مبدل ساخته است؟ خانهی دل باید ساده باشد، صمیمی و آرام، خالی از انواع بغضها و کینهها و سرشار از محبتها و دوستداشتنها. خانهی دل باید صاف باشد و صیقلی، گرم باشد و مهربان و درنهایت، خانهی دل باید زیباترین و بانشاطترین جلوههای بصری و معنوی را دارا باشد. پس در این بهار دلانگیز، هیچکجا برای خانهتکانی، مناسبتر و واجبتر از دل نیست.
دستور اول در خانه تکانی دلها، بیرونریختن تمامی نابسامانیها، خاطرات بد و آزار دهنده و ناراحتی هایی است که سالیان سال است آن را در دل نگاه داشتهایم. پاک کردن دل از بغضها، حسدها، کینهها و ناملایمات، نباید وقت زیادی از ما را به خود اختصاص دهد. کارهای بسیار زیادی است که باید در آستانهی بهار دلانگیز انجام پذیرید و «خانهتکانی دلها» تنها یکی از آنهاست. به گوشهگوشهی دل سر میزنیم، پلیدیها را با هوشیاری، هر کجایی که خود را پنهان نموده باشند، مییابیم و آنها را با معجونی از لبخند، مهربانی و بخشش، از دل بیرون میرانیم.
این خانهتکانی، کار چندان سختی نیست و باید در عین ظرافت و دقت، بهسرعت انجام پذیرد. تمام جغرافیای دل را باید جست، سر زد و از درونیات آن باخبر شد. از امسال، دیگر دلها جایی برای نگاهداشتن بدیها و ناراستیها نیست. خانهتکانی را از بیرونراندنها شروع کردیم و حالا نوبت جابهجاییها و تغییرات وسیع و اساسیست! خانهتکانی دل با بیرونراندن تمامی بدیها و جایگزیننمودن هر آنچه نام و نشانی از خوبیها دارد، به انتهای خود نزدیک میشود و با چند جابهجایی کوچک، دستکم برای یکسال آینده، دل را از گزند پلیدیها رهایی میبخشیم.
یادمان باشد خانهای زیبا و دوستداشتنیست که صاحبخانهاش دلی پاک، مهربان، آرام و خالی از تمامی بدیها داشته باشد. هیچگاه نباید از یاد برد نوبتی هم اگر باشد، امسال نوبت خانهتکانی دلهاست! خانه هرچند زیبا، خانه هرچند خوش آبورنگ و خانه هرچند شیک و مجلل، وقتی زندگی در آن لطف دارد که ساکنانی داشته باشد با دلهایی مهربان و خالی از تمامی بدیها. برای لذتبردن از خانهای که در آن روزگار میگذرانیم، امسال پیش از خانهتکانی، به سراغ دلهایمان برویم و خانهتکانی را از دلهایمان آغاز نماییم که مهمتر از خانهتکانی نوروزی، خانهتکانی دلهاست.