تلاش آرشی ها برای اتمام راه نیمه کاره موجب شد تا تابستان سال جاری این تیم با تجربه ای بیشتر از صعودهای قبلی در نزد مدیران اجرائیش و البته بهره گیری از پتانسیل جوانی به جای تجربه! در نزد تیم صعود قصد اتمام کار را نماید. هدفی که از سوی اعضای جوان این تیم “تلاش برای تغییر” نام گرفت ولی شور و حال آغاز این تغییر از همان ابتدا هم نوید روزهایی پر آشوب را می داد!
متاسفانه تغییری که جوانان آرش نوید آنرا داده بودند خیلی زود و بر اثر خطاهایی دنباله دار تبدیل به فاجعه ای شد که پای سایت های سیاسی و سیاست مداران، فوتبالیست ها و شهرسازان را هم به عرصه کوهنوردی باز کرد! تلخی این حادثه تا بدانجاست که تا سال ها آثار منفی آن از ذهن ها زدوده نخواهد شد و شاید پر بیراه نباشد ذکر این جمله که: “کوه نوردی ایران با این حادثه سال ها به عقب رانده شد”!
و متاسفانه تلخی راه نوی آرشی ها بر هیچ دلی ننشست!
– متاسفانه مدیریت بحران گروه آرش پس از خبر ورود اعضا به مسیر اشتباه نتوانست آنچنان که شایسته است به وظیفه خود عمل کند. جا داشت ایشان خیلی سریع تر اقدامات عملی شان را به کار می بستند.
– تردیدی در ارزش گذاری یک مسیر نو وجود ندارد، اما همانطور که پیش از این نیز اشاره کرده بودم پیشرفت در کوهنوردی نیاز به ممارست و زمان دارد و به زور نمی شود راه صد ساله را یک شبه طی کرد!
– اغلب گشایش ها و مسیرهای نو توسط افرادی صورت گرفته که تجربه فراوانی در صعود مسیرهای تکراری و در کنار سایر با تجربه ها و یا تلاش های نو در آلپ و … داشته اند به طور مثال رینهولد مسنر پیش از ورود به هیمالیا 5 دیواره معروف آلپ را از مسیرهای نو صعود کرد. به کارنامه او پیش از سال 1970 رجوع کنید:
رینهولد مسنر تا سال 1964 بیش از 500 صعود در شرق آلپ انجام داد که اکثر آن ها در منطقه دولومیت ها صورت گرفته اند.
1965 اولین صعود جبهه شمالی اولتر
1967 اولین صعود جبهه شمال غربی سویتا
اولین صعود زمستانی تیغه شمالی اگنر
اولین صعود زمستانی تیغه شمالی فورشیتا
اولین صعود زمستانی تیغه شرقی اگنر
1969 اولین صعود انفرادی جبهه شمالی درو
صعود انفرادی مارمولاتا
صعود انفرادی سویتا (فلیپ فلیم)
هرمان بول نیز این چنین بود که موجب شد تا کارل هرلیخ کوفر او را در تیم نانگاپاربات 1953 خود قرار دهد.
همچنین دنیس اوربکوی قزاق که بسیار محبوب کوهنوردان گروه آرش است در دهمین 8000 متری خود، بر روی همین برودپیک نخستین مسیر جدیدش را گشایش کرد. جالب آنکه او پیش از این گشایش، برودپیک را از مسیر عادی نیز صعود کرده بود.
با هم بخشی از صعودهای اوربکو را مرور می کنیم:
2000 – اورست از مسیر نرمال جنوبی
2001 – لوتسه از مسیر نرمال جنوبی
2001 – گاشربروم I از دهلیز ژاپنی ها
2001 – گاشربروم II از مسیر نرمال، صعود سرعتی از 5800 تا قله در 7/5 ساعت و بازگشت 4 ساعته
2002 – کانچن چونگا از مسیر نرمال جنوب غربی
2002 – شیشاپانگما
2003 – نانگاپاربات از مسیر عادی کینشوفر
2003 – برودپیک از مسیر عادی
2004 – آناپورنا صعود شبانه
2005 – برودپیک نخستین صعود رخ جنوب غربی به همراه سرگی ساموئیلف به سبک آلپی
2006 – ماناسلو از مسیر عادی
2006 – ماناسلو از مسیر جدید
2007 – دائولاگیری مسیر عادی
2007 – کی دو مسیر ژاپنی ها در رخ شمال غربی به همراه ساموئیلوف
2008 – ماکالو
2009 – ماکالو اولین صعود زمستانی به همراه سیمون مورو
2009 – چوآیو مسیر جدید
حال قیاس کنید با تفکر ما در هدایت همنوردان مان به مسیر جدید!
با مشاهده مسیر گشایش شده مهم ترین نکته تلاش افراد برای گذر از سد برفی و رسیدن به قله بجای طی کردن خطی مستقیم به سوی قله برودپیک است! اگر فرض ابتدایی گروه برای گذر از جبهه جنوب غربی تنها تلاش برای دستیابی به قله بوده (که شک دارم چنین هدفی را در ذهن پرورش داده باشند) می توان پذیرفت آن ها به هدف شان رسیده اند. در غیر این صورت اگر هدف ثبت مسیری شایسته به نام ایران بوده می باید تا انتها تلاش شان را معطوف به گذر از یال یا دهلیزی قابل دسترس می کردند. بدیهی است آنچه در تصاویر ارائه شده توسط باشگاه مشاهده می شود، بجز رخ صخره ای ابتدای مسیر (پس از تراورس کمپ 3 تا ابتدای مسیر) باقی مسیر تا قله تنها فرار از درگیری با صخره ها است!