قله توچال به ارتفاع 3962 متر بام تهران و بخشی از رشته کوه البرز است. در این نوشته گزارش متنی و تصویری «صعود به قله توچال» را برایتان آماده کرده ام.
مدت ها بود تصمیم داشتم قله توچال (3962 متر) را از مسیر شیرپلا صعود کنم که به دلایل کاری و نبود وقت چنین امکانی برایم فراهم نمی شد. تا اینکه بحث داغی به نام گردشگری شبانه مطرح شد و من مصمم شدم هر چه زودتر بصورت شبانه قله توچال را صعود کرده و به بررسی میدانی این موضوع بپردازم.
یکی از انواع گردشگری، گردشگری شبانه یا زندگی شبانه (Night Life) است که به تازگی در ایران مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. اغلب کوهنوردان کوهنوردی را زندگی و عشق خود می دانند و از آنجا که کوهنوردی خود نوعی گردشگری است و اغلب صعودهای کوهنوردی به صورت شبانه انجام می گیرد، لذا صعودهای شبانه مصداق بارزی از گردشگری شبانه هستند.
هدف من از صعود شبانه به توچال بررسی موضوع گردشگری شبانه در بین کوهنوردان و طبیعت گردان بود. از آنجا که مسیر دربند به شیرپلا مسیر محبوبی است و جدای از کوهنوردان، اغلب افراد عادی جامعه نیز از گردشگری و پیاده روی در این مسیر استقبال خوبی به عمل می آورند، لذا به نظر خودم برای بررسی موضوع گردشگری شبانه مسیر دربند-شیرپلا-توچال مورد مناسبی بود. هم چنین مسیر فوق دارای جذابیت های گردشگری زیادی است.
وجود رستوران های دنج که انواع غذاها را ارائه می دهند در کنار رودخانه، آب و هوای عالی و قهوه خانه هایی که تخت اختصاصی روی آب ارائه می دهند در خود دربند، هم چنین وجود آبشارها، دره های زیبا، سرسبزی و وجود درختان، مسیرهای کوهپیمایی و دیدن نمای تهران در شب از ارتفاعی بالاتر از دربند و هم چنین آرامش و سکوت شب جز مواردی بودند که اغلب افرادی که با ایشان صحبت کردم، به عنوان جذابیت های دربند نام بردند. علاوه بر بررسی این موضوع، خودم نیز اشتیاق صعود به قله از مسیر شیرپلا را داشتم.
در این نوشته هم چنین تصمیم دارم گزارش برنامه صعودم را طوری بنویسم تا کوهنوردانی که برای اولین بار قصد صعود به قله را دارند به راحتی بتوانند به آن دست یابند و راهنمای خوبی برای دیگر گردشگران و افراد علاقه مند به صعود باشد. در این گزارش، مسیر صعود به قله توچال از یال جنوبی که با عنوان مسیر شیرپلا شناخته می شود را ارائه می دهم.
عصر روز پنج شنبه 4 تیرماه کوله ام را بستم و ساعت 19:30 از منزل خارج شدم. ایستگاه BRT آبشار یوسف آباد (روبروی پارک ساعی) اولین نقطه حرکتم بود. به میدان تجریش که رسیدم ایستگاه های شکم کم کم فعالیت شان را شروع می کردند و مردم هم دسته دسته به منظور افطار و خوردن شام دم در این ایستگاه های دوست داشتنی صف می بستند. از بلندگوی امامزاده صالح اذان در حال پخش بود که من سفرم را از میدان تجریش به میدان سربند (مجسمه کوهنورد) در بخش شمیران شروع کردم.
اغلب افرادی که از کنار این مجسمه می گذرند و حتی اغلب کوهنوردان نمی دانند که این مجسمه متعلق به کیست! و چرا چگونه و کی ساخته شده است! قبلا در مطلبی با عنوان “ماجرای ساخت مجسمه میدان دربند چیست؟” به این موضوع پرداخته ام.
برای شروع صعودم 2 مسیر پیش رو داشتم:
1. مسیر کنار رودخانه یا روستای پس قلعه
2. مسیر مستقیم به کوه یا همان مسیر شیرپلا
من از مسیر دوم و از کنار ایستگاه تله سیژ و مجسمه کوهنورد صعودم را شروع کردم که مسیر نرمال و پرطرفداری هم هست. در راه رفتن بالای سرم (متمایل به غرب/سمت چپ من) را که نگاه می کردم تله سیژ دربند قابل مشاهده بود. تله سیژ در ماه مبارک رمضان هم به کار خود ادامه می دهد و مردم دسته دسته در حال عبور از بالای سرم بودند. مسیر با شیب اولیه نسبتا تندی رو به شمال و راه پاکوب مشخصی آغاز می شود. تا آبادی پس قلعه 30 دقیقه پیاده روی لازم است. مدت زمانی که برای پیمایش میدان سربند تا پناهگاه شیرپلا نیاز است حدود 2 ساعت پیاده روی مدام و بدون استراحت است. البته این زمان برای کوهنوردان متفاوت است و بستگی به نحوه گام برداری کوهنورد و سرعت او نیز دارد.
در حال عبور از کافه و فروشگاه ها که بودم نیم نگاهی هم به سوژه های خوب برای عکاسی بودم. جدای از کافه ها و قهوه خانه ها که کل مسیر را به خودشان اختصاص داده اند، دست فروشانی نیز در کنار مسیر بساطی پهن کرده بودند و به فروش اجناس خود مشغول بودند. فروش لبو، جوجه رنگی، صورتک های بامزه دلقک، بلال، عروسک، بادبادک، فال، اسباب بازی، چای و آب جوش و انواع و اقسام خوراکی ها از مواردی بود که دستفروشان ارائه می دادند.
یکی از مواردی که توجهم را جلب کرد مرد هنرمندی بود که در راهروی کم عرضی به فروش تابلوهای هنری و خوشنویسی می پرداخت او تابلوهای خوشنویسی را همان جا بر اساس خواسته خریداران و متنی که می خواستند آماده می کرد و به مردم ارائه می داد.
در ادامه و در سمت راست مسیر، روستای قدیمی پس قلعه قرار دارد. قهوه خانه محمد تهرانی که همیشه بهترین جا برای استراحت و صرف چای برای کوهنوردان بوده و هست در این نقطه قرار دارد. اغلب کوهنوردان در این مکان قرارهای خود را تنظیم می کنند و گردهمایی و دورهمی هایشان را در این مکان برگزار می کنند.
با گذشتن از قهوه خانه ها و روستای پس قلعه کم کم به منطقه بند یخچال می رسم. بند یخچال در سمت راست دره قرار دارد، که میعادگاه سنگنوردان است. این منطقه ی مملو از صخرههای بزرگ با اشکال گوناگون در فصل بهار و تابستان هر هفته پذیرای سنگنوردان علاقه مند و بی شماری است. صخره های مختلفی با نام های: مریم، اسپیلت، چکمه، شروین و … در بند یخچال وجود دارند که معروف ترین شان، سنگ مریم نام دارد.
به منطقه ای به نام خاک سرخه می رسم که تابلوی نصب شده در این مکان ارتفاع 2344 متر را نشان می دهد. نگاهی به پشت سرم که انداختم تهران پر زرق و برق را مشاهده کردم. دیدن تهران در شب و از ارتفاع بالا بسیار دیدنی است. جلوتر از من فقط یک نفر در حال صعود بود. مردی حدودا 50 ساله! از صحبت هایی که با او داشتم فهمیدم او نیز قصد صعود شبانه به قله توچال را دارد و دلیل این صعود را قرار داشتن در ماه رمضان عنوان کرد و اینکه در طول روز برایش بسیار سخت خواهد بود که با زبان روزه صعود کند.
هم چنان در حال عکاسی بودم و مسیرم را به سمت کمپ هلال احمر ادامه دادم. پس از عبور از کمپ هلال احمر به ابتدای دره شیرپلا رسیدم. با ادامه دادن مسیر به کافه آبشار رسیدم، کافه آبشار به دلیل قرار گرفتن در نزدیکی آبشار به این اسم نامگذاری شده است. در کافه آبشار با چند نفر همنورد آشنا شدم و قرار شد ادامه مسیر را با یکدیگر همراه شویم. از کافه آبشار بیرون آمدم ساعت 22 شب بود.
از ابتدای دره شیرپلا تا پناهگاه کل مسیر صعود صخرهای است و بایستی در حین صعود دقت فراوانی داشت مخصوصا در هنگام صعود شبانه که قدرت دید کمتر شده و تسلط به مسیر و اطراف کمتر است. در این مسیر بر روی صخره ها و کنار پرتگاه ها طناب هایی محکم و پلکان هایی فلزی نصب شده تا کوهنوردان از آنها برای صعودی بی خطر استفاده کنند.
مسیر صخره ای دره شیرپلا را نیز به تنهایی صعود کردم. در بین راه چشم به راه کوهنوردان بودم تا بتوانم در هنگام صعود از ایشان عکس بگیرم. چشمه مریم که یکی از تمیزترین و خنک ترین آب های این منطقه را دارد چندین پیچ قبل از پله های پناهگاه قرار دارد.
به پناهگاه شیرپلا که دارای ارتفاع 2750 متر است، رسیدم و برای صرف شام و استراحت توقف کردم. ساعت 23:30 شب را نشان می داد. همنوردان جدیدم به دلیل تاخیر من برای عکاسی، زودتر به پناهگاه رسیده بودند. شام را دور هم و در فضایی صمیمی و پر از خنده و گفتگو صرف کردیم و زمانبندی برنامه را مشخص کردیم. قرار شد در “پناهگاه امیری” نیم ساعت استراحت کرده و پس از صرف صبحانه و برداشتن آب صعود نهایی را انجام دهیم. تخمین ما از زمان مورد نظر حول و حوش ساعت 3:30 بامداد بود.
لازم به ذکر است؛ پیمایش لازم از سه راهی (شیرپلا، توچال، دره اوسون) تا منطقه سیاه سنگ حدود 1.5 ساعت است. چون این منطقه دارای سنگ های سیاهی است به آن سیاه سنگ میگویند. کم کم به جانپناه امیری نزدیک شدیم. برای رسیدن به جانپناه امیری از پناهگاه شیرپلا حدود 2 ساعت کوهنوردی نیاز است، مسیر مد نظر دارای شیبی حدودا 30 تا 40 درجه است.
ساعت 03:45 صبح به جانپناه زنده یاد امیری رسیدیم. جانپناه به همت خانواده امیری بنا شده است، این کوهنورد در تاریخ 1373/09/19 در همین مکان بر اثر سانحه کوهنوردی جان خود را از دست داد. این جانپناه تاکنون در فصلهای مختلف مخصوصا زمستان جان بسیاری از کوهنوردان را نجات داده است.
جانپناه جای خالی نداشت و در همه فضای داخل آن زیراندازها پهن شده بود و کوهنوردان داخل کیسه خواب هایشان خوابیده بودند. با توجه به اینکه در طول روز استراحت کافی نداشتم و صعود شبانه با کوله حدودا 25 کیلویی نیز خسته ام کرده بود سعی کردم کمی بخوابم. زیراندازم را دم در جانپناه پهن کردم و چند تا قلت که زدم همنوردان صبحانه شان را خورده بودند و زمان حرکت رسیده بود.
بطری هایمان را پر از آب کرده و به سمت قله توچال حرکت کردیم، کمی بالاتر که رفتیم از دوردست قله توچال خودنمایی می کرد. این منطقه با نام “هفت ناز” شناخته می شود، چراکه در عبور از این نقطه که دارای پستی و بلندی های زیادی است، قله توچال چند بار ظاهر و دوباره محو می شود، به همین دلیل کوهنوردان می گویند قله برای دیدار با ما ناز می کند.
به قله نزدیک تر شدیم، این ناحیه در تمامی فصول سال دارای بادهای شدیدی است به طوری که اغلب حرکت کوهنوردان را دشوار می کند. برای اینکه طلوع خورشید را ببینم و ازش عکس بگیرم از دوستان جدا شدم تا زودتر برسم. نزدیکی های قله چون هنوز خورشیدخانم طلوع نکرده بود سرعتم را کمتر کردم تا دوستانم هم برسند و با همدیگر به قله برسیم.
همنوردان رسیدند و همگی دست در دست هم و با هم قله را صعود کردیم. بر فراز قله 3962 متری توچال که بودیم، مناظر اطراف به خصوص رو به شمال توچال بی اندازه دلفریب و زیبا بودند. نمای با شکوهی از کوه دماوند تا قله علم کوه و کلاردشت در میان صدها ارتفاع 4000 متری البرز مرکزی به چشم می خورد.
هوای امروز منطقه هم ابری بود و ابرها به همراه آسمان آبی، قله دماوند و سایر قلل البرز مرکزی مناظر بی نظیری را به وجود آورده بودند. مشغول عکاسی شدم و سعی کردم تصاویر زیبایی را از طلوع زیبای خورشید، کوه های سر به فلک کشیده البرز مرکزی و دماوند همیشه استوار بگیرم.
عکاسی که تمام شد به همراه دوستان به داخل جانپناه رفتیم. گپ خودمانی با کوهنوردان داخل جانپناه طولانی شد. همزمان چای نوشیدیم و چند عکس یادگاری گرفتیم. پس از یک ساعت از توقف مان در قله، آهنگ بازگشت کردیم.
عکس هایی را که در مسیر بازگشت گرفته ام را نیز ببینید. همه چیز گویاست و نیازی به توضیح نیست.
در پایان از دوستان و همنوردان گرانقدر و خوبم آقایان: کوروش برزگر، علی سهرابی و فرید جراحی تشکر می کنم. صعود لذت بخش و بی نظیری در کنارشان داشتم و تیم خوبی برای صعودهای بعدی شدیم. هم چنین از حامد غلامی همنورد قدیمی ام که هرچند فقط در مسیر بازگشت همدیگر را دیدیم ولی همان یک ربع باهم بودن حس خوب و عالی بمن دست داد و به یاد صعودهای گذشته مان افتادم که بسیار دلنشین بودند. امیدوارم گزارش صعود بعدی مان به دماوند را بزودی در وبلاگم قرار دهم.
درود جناب رودکی عزیز. ممنون از گزارش خوبتون “عالی نوشتی” لحظه لحظه صعود و فرود را دوباره حس کردم با خواندن گزارش. سپاس همنورد خوبم
سلام. گزارش آنقدر عالی بود که من هم در لذت صعود همراهتون بودم. یاد صعود شبانه که به قله تلکتو در روستای دربندی داشتید افتادم.
من نمی دونستم کوهنوردی را بصورت شبانه هم انجام میدن! بعد تو واقعا تا قله رفتی؟ اوووف دمت گرم. کاش دربند، سنگ نیلوفر هم داشت! چه جالب! قشنگ تا بالا پله ساختند … ای ول عکسات عالیه. من فکر نمی کردم اینقدر کوهنورد داشته باشیم و اینقدر کوهنوردی جالب باشه. کلا از کوهنوردی خیلی می ترسم. خداییش خیلی خطرناکه! بخدا من از ارتفاع می ترسم. کوله 25 کیلویی!؟ یا امام زمان! خدا طلوع خورشید را برات نگه داره ای عاشق! گزارشت حرف نداره جدی میگم خیلی توپ بود من واقعا لذت بردم. با اینکه می ترسم دلم خواست اونجا می بودم. آقا میثم کلا حرف نداشت. ممنونم
سلام عالی بود. میثم ما در ماه رمضان در اراک قله ها را در شب معمولا 8 شب تا 1 الی 2 صبح بصورت خط الراسی صعود می کنیم. تا به سحری هم برسیم
سلام میثم جان، عالی بود. این گزارش حال و هوای صعودهای شبانه خودم به توچال را بار دیگر تداعی کرد. من یه پنجاه باری قله توجال را صعود کرده ام و حدود ده دوازده بار آنها در شب انجام شد که خاطره انگیز هستند. پیشنهاد می کنم سری بعد که توچال را صعود کردی مسیر بازگشت را از سمت شهرستانک انجام دهی که بسیار زیباست.
همواره در اوج باشی … رضا
گزارش خیلی خوبی بود. گردشگری شبانه هم می تونه خیلی جالب باشه. مخصوصا توی این گرمای هوا
عالی آقای رودکی. زنده باد. تصاویر فوق العاده
عالی بود، متاسفانه پارسال برنامه توچال کنسل شد، با خوندن این گزارش بیشتر انگیزه پیدا کردم برا تجربه این قله. ممنونم پرانرژی باشی.
گزارشت عالی بود. کاش منم بودم.
عالی بود سایتت مهندس. از مطالب و مخصوصا عکس هات لذت بردم پهلوان کوه نورد. ما رو هم یه بار ببر.
سلام چه تصاویر زیبایی
واقعا عالی اند مثل همیشه ….
همیشه شاد و سلامت باشی ….
خسته نباشی دلاور. امیدوارم همیشه در اوج باشی. عکساتون واقعا زیبا هستن.
درود. همراه داشتن کوله 25 کیلویی در صعود یکروزه؟؟؟!!