همزمان با آغاز فصل سرما و افزایش شدت بارندگی در ارتفاعات «حوادث کوهنوردی» مربوط به کوهنوردان افزایش می یابد.
دیگر عادت کرده ایم. برایمان عادی شده، اصلا به یک رویه تبدیل شده است. مربوط به امروز و دیروز هم نیست، بی تجربه و با تجربه و قدیمی و جدیدی هم ندارد. مربی و غیر مربی هم نمی شناسد.
خیلی به عقب بر نمی گردم، حداقل از بهمن دیزین مرحوم خلیلی تا فاجعه کلجنو و رسیدن به دی ماه سال گذشته و دست آخر هم همین هفته گذشته و حادثه غمبار گرده آلمان ها در علمکوه و نابودی سرمایه هایی که در لابلای سنگ ها و صخره ها و برف ها و یخ های کوهستان مدفون گشته اند و ظاهرا هم حالا حالاها خیال تمام شدن ندارد.
قبل از شدت گرفتن اپیدمی کرونا مرگ واقعه ای به غایت تاسف بار بود اما رفته رفته آنقدر تعداد فوتی ها بالا رفت که شکلی روزمره به خود گرفت و عادی تر شد. شاید در رابطه با حوادث کوهنوردی هم داریم بدان سو می رویم و عادی انگاری می شود! اگر چنین نیست و نمی خواهیم چنین باشد پس باید جامعه کوهنوردی را واکسینه کرد تا با ریزش هر برف و سرما به پیک اپیدمی نرسیم.
بنابراین برای این امر ابتدا بایستی به کشف واکسن آن پرداخت. امری که به نظر میرسد امروزه به عنوان مبرم ترین وظیفه مربیان، صاحب نظران و اندیشمندان حوزه کوهنوردی است. و صد البته برنامه ریزی، آگاهی سازی، بررسی و تحلیل حوادث در باشگاه هاست.
در زمان جایگزینی پر شتاب باشگاه ها به جای گروه های کوهنوردی جلوگیری از وقوع حوادث، یکی از مهم ترین اهداف این امر شمرده می شد، اما در عمل خلاف آن شکل گرفت و بسیاری از باشگاه ها عمدتا تازه کار خود به بنگاه های اقتصادی بدون نظارت تبدیل یافتند. از سویی باز شدن دریچه رقابت ها و کسب مقام هایی مانند برترین صعود سال و دریافت کلنگ های طلایی و امثالهم باعث جابجایی خط قرمز و مرز بندی میان کوهنوردی و ماجرا جویی بدون داشتن زیر ساخت های لازم گردید.
در این رهگذر آنچه مسلم است چنانچه با همین فرمان و همین سرعت پیش برویم حوادث کوهنوردی بسیاری را در پیش خواهیم داشت.