سخن بزرگان کوهنوردی

توسط

به کوهستان بروید و نظم و آراستگی خوب آن ها را فرا گیرید. آرامش طبیعت به درون تان جاری خواهد شد همانطور که نور خورشید به درون درختان جاری می شود. بادها طراوت خود را به درون تان خواهند دمید و طوفان نیروی خود را، در حالی که بیم و ترس از شما فرو می ریزد همانطور که برگ های پاییزی می ریزند. “جان میور”

مهم ترین عضله یک کوهنورد مغز اوست. “ولفگانگ گولیچ”

صعود به قله امری اختیاری است در حالی که فرود از آن اجباری خواهد بود. “اد ویستور”

گاهی اوقات اتلاف وقت در کمپ اصلی موجب خلق یک مسیر نو خواهد شد. “دودو کوپلد”

هر فردی بعد از صعود از یک قله فوق العاده دشوار درخواهد یافت که قله های بسیار بزرگ دیگری برای صعود وجود دارند. “نلسون ماندلا”

پیروزمندان، فاتحان لحظه هایند و شکوه زندگی را در کام فرصت ها می جویند بسان همه دیگر آدمیان. آری از شکست می ترسند، اما عنان خویش به وحشت نمی سپارند. فاتحان واژه صبر را می شناسند آن ها می دانند که ارزش هر چیز به عمری است که در آن صرف می کنی. “زنده یاد مهدی عمیدی”

می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است. آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر.

آه هیمالیای عزیز … تو چرا این چنین شگفت انگیز هستی؟ آیا می توانم بر قلل تو بوسه بزنم. یا کاری کنم سکوت تو به سخن درآید؟ آه هیمالیای عزیز … “سانتوش کالوار”

مهم نیست کجا هستید، مهم نیست چه کسی هستید، مهم نیست سالن های سنگنوردی و یا سنگ ها  نزدیک خانه تان چه اندازه بزرگ هستند، آنچه که واقعا مهم است اراده معطوف به اولین گام و ایجاد تغییر است. کافی است از خانه خارج شوید و صعود کنید! “آدام اوندرا”

من زندگی خود را به صورت کامل و جدی می گذرانم. من این امکان را داشته ام که آدم ها و کشورهای زیادی را ببینم. این امکان را داشته ام که با قرار گرفتن در موقعیت های فوق العاده، نگاهی به گوشه های پنهان ضمیر باطنی ام داشته باشم. من برای خودم این گونه فکر می کنم تا جایی که هر چیزی را یک هدیه در نظر می گیرم. ترس از مرگ قدرت زیادی ندارد اما من به شدت از زندگی ام دفاع می کنم. “ولفگانگ گولیچ”

کوه ها و صحراها مکان هائی هستند برای رسیدن به طبیعت، اما من کوهها و صحراهای درونم را جستجو می کنم. “راینهولد مسنر”

بدون خطر مرگ، کوهنوردی دیگر کوهنوردی نیست ولی در کوهنوردی من به دنبال مرگ نیستم، دقیقا برعکس آن، من سعی در زنده ماندن دارم. اما زنده ماندن بدون وجود خطر مرگ نیز بسیار آسان است.
کوهنوردی هنر زنده ماندن در شرایط سخت است که شامل خطر مرگ هم می شود. بهترین کوهنورد کسی نیست که تلاش می کند تا یکی دو بار کارهای احمقانه بکند و سپس بمیرد. بلکه بهترین کوهنورد کسی است که سعی می کند بزرگ ترین کارها را انجام دهد و زنده بماند. شما باید نزد خودتان در نظر بگیرید که فلان کار را می توانید انجام دهید و یا نمی توانید. این یکی از اصلی ترین قسمت های کوهنوردی است که هر لحظه باید یادتان باشد. پیش خودتان بگویید: این حد و مرز من است. بیشتر از این نمی توانم، باید پائین تر از این حد توقف کنم و اگر شما از این حد بالاتر بروید مطمئنا در کوهنوردی کشته خواهید شد و هنر کوهنوردی زنده ماندن است نه مردن. “رینهولد مسنر”

از نظر کسانی که عادت دارند زیبایی برف را از پشت شیشه و از کنار بخاری تماشا کنند، کوهنوردی نوعی دیوانگی است، آخر برای چه کسی این همه راه برود؟ بار به دوش بکشد! با دستان کرخ شده و تن سرمازده ساعت ها درون چادر یا جانپناه، بلرزد، بی خوابی و کوفتگی را تحمل کند، سرانجام خسته و تشنه و گرسنه خود را به بالای کوه برساند و به پایین برگردد؟! کسی که هیچ گاه لذت رسیدن به قله را نچشیده، کسی که تن به طبیعت نسپرده و با آن انس و الفت پیدا نکرده، حق دارد چنین بیاندیشد.

ما فاتحان خام فتح های بی فایده نیستیم. حکایت ما، حکایت بازجستن روزگار وصل است. در این دیرگاه دور ماندن از اصل خویش، در این هجوم تکنولوژی دردسرساز و جنگ طلب. کوهنوردی عشق به طبیعت است. عشقی به پاکی چشمه سار، به سبزی جنگل، به نیلگونی دریا، به صلابت سنگ، به لطافت گل، به فروتنی خاک، به سپیدی برف، به توفندگی طوفان، به سبکی نسیم وبه سنگینی کوه.

کوهنوردی یک روش زندگی است. روشی که در آن یک سیب بین همه اعضاء گروه تقسیم می شود. روشی که در آن قوی ترین عضو گروه به پای ضعیف ترین راه می رود. راهی که رقابت ندارد راهی که به رهروانش حقوق نمی دهند و ایشان را نیازی به سوت و کف مشوقان در قله نیست. ناجی بی منت یکدیگرند. گروه می سازنند تا دل جوانان به سنگ بند کنند تا به ننگ بند نشود. مزدشان معراج روح است و تشویق شان نوازش باد. قانون شان عشق است و قانون گذارشان معشوق.

عشق به طبیعت، عشق به زندگی است و زندگی تجلی عشق است و مرگ آنجاست که عشق نیست. کوهنوردی عشق به طبیعت است و عشق به طبیعت، ورزش ما نیست، باور ماست، زندگی ماست. به راستی که کوهنوردی فقط ورزش نیست، کوهنوردی یک روش زندگی است. “ادموند هیلاری  اولین صعود کننده اورست

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید