هر چه رقابت بین کارمندان برای شاغل شدن در جاهای بهتر شدید است، اما کارفرمایان خیلی لوکس آن بالا نشسته اند و با اشاره ی انگشتان شان کلی آدم را می برند و می آورند تا از بین همه فقط یک یا دو نفر را استخدام کنند و از آنجا که این شرکت های بزرگ و کوچک خیلی به قدرت انتخاب علاقه دارند، آدم هایی را به کار می گیرند تا برای فیلتر کردن نیروها غربال های ریز تری را در اختیارشان بگذارند. یکی از تاکتیک های محبوب این آدم ها سؤال پیچ کردن متقاضی با سؤال هایی سخت و گول زننده است تا بتوانند با لای منگنه گذاشتن او توانایی های واقعی اش را از زیر زبانش بیرون بکشند.
اگرچه این سوال ها باعث می شوند کارفرماها نیروی بد جذب نکنند، اما برای متقاضیانِ شغل چالش سختی به شمار می روند، چون متقاضی شغل نه تنها باید به معرفی توانایی های کاری خود بپردازد، بلکه باید خیلی سریع مسائل را پردازش کرده و وقار خود را نیز زیر فشار مصاحبه از دست ندهد. هر چند که ممکن است این چالش هراس آور به نظر برسد، اما متقاضیان با کمی تمرین می توانند مصاحبه کردن را به نقطه قوت خود تبدیل کرده و سرشان را بین سرهای دیگر بالاتر بگیرند.
یکی از مشکلاتی که آدم های باهوش دارند این است که فکر می کنند نیاز به گرم کردن ندارند و هر جایی گیر کردند ذکاوت شان به دادشان می رسد. اما واقعیت اینجاست که هیچ چیزی حریف تمرین و آماده سازی نمی شود. اگر بنشینید جلوی آینه یا جلوی وب کم و علنا نوع جواب دادن تان را تمرین کنید، آنگاه موقع مصاحبه ی اصلی هم چکه چکه عرق از شقیقه تان به پایین سُر نخواهد خورد. روی نحوه ی بیان و ژست های خود کار کنید تا جلوی مصاحبه کننده دست و پای تان را گم نکنید.
حالا که آماده اید برویم سر وقت 10 سوال کلاسیکِ سختِ مصاحبه های شغلی و ببینیم که چه جواب های زیرکانه و دندان شکنی می توان به آنها داد:
1. کمی راجع به خودت صحبت می کنی؟
علت طرح این سؤال بیشتر از اینکه دریافت اطلاعات از شما باشد، ارزیابی سبک و سیاق صحبت کردن و انتقال مفاهیم توسط شماست. این اشتباه را نکنید که بخواهید بیوگرافی کوتاهی از دوران روروَک بازی، روز اول مدرسه و طالع بینی خود را برای مصاحبه کننده تعریف کنید. به جایش خیلی مفید و مختصر از تجربیات اخیر کاری و شخصی خود که مربوط به موقعیت کاریِ مورد مصاحبه می شود حرف بزنید. چیزهایی بگویید که رزومه تان را تکمیل کند. شاید اصلا بهتر باشد برای شخصیت خودتان برند سازی کنید تا خیلی سریع مشخص شود که شما چه کسی هستید و با خودتان چه چیزی به این شرکت خواهید آورد.
2. چرا کار قبلی ات را ترک کردی؟
وضعیت اقتصادی باعث شده تا خیلی از نیروهای مجرب و متخصص از کار بیکار شوند، پس اگر شرکت قبلی تان بر اساس تعدیل نیرو به قرارداد شما خاتمه داده است خجالت نکشید و راستش را بگویید. اما اگر به خاطر عملکردتان از شرکت قبلی اخراج شده اید بهتر است که به گفتن «راهمان از هم جدا شد» اکتفا کنید و بحث را به منطبق بودن توانایی های خود با شغل مورد مصاحبه بکشانید. اگر از ترک شغل قبلی تان بیشتر از چند روز نمی گذرد، روی این مسئله تأکید کنید که دنبال فرصت ها، چالش ها و مسئولیت های بزرگ تر هستید. اگر در حال گذار از یک زمینه کاری کاملا مجزا به زمینه ی کاری دیگری هستید، بحث را اینطور پیش ببرید که چرا مایل به انجام این تغییر بزرگ هستید و آن را گره بزنید به مسئولیت های فرصت شغلی جدید.
3. بزرگ ترین نقطه قوتت چیست؟
بدون پرچانگی، شروع کنید به تشریح سوابق کاری و قدرتمندترین شاخصه های کیفی و موفقیت های خود را که مستقیما به مسئولیت های شغل مورد تقاضایتان مربوط هستند بیان کنید. یکی از روش هایی که جواب داده این است که از 4 توانمندی خاصی نام ببرید که مورد علاقه ی کارفرمایان است: انگیزه بخشی به خود، ابتکار عمل داشتن، توانایی همکاری در قالب کار گروهی و تمایل داشتن به کار کردن تا بوق سگ.
4. بزرگ ترین نقطه ضعفت چیست؟
جایی خواندم که این سؤال یکی از مزخرف ترین سؤالاتی است که می شود از یک آدم غریبه پرسید و نویسنده ی مطلب به حدی عصبانی بود که گفته بود در جواب این سؤال بگویید «مگر شما پزشک یا داروغه ی شهر هستید که این سؤال را می پرسید؟» البته مثل اینکه بعد رفته بود یک لیوان آب نوشیده بود و خونسردتر که شده بود، در پاراگراف پایینی نوشته بود اگر گفتند نقطه ضعفت چیست بخندید و بگویید «شکلات»، یا کمی در لفافه تر بگویید: «قبلا این نقطه ضعف را داشتم که بنشینم و نگران نقاط ضعفم باشم، اما الان فقط به نقاط قوتم فکر می کنم». اما شاید این سؤال به این بدی ها هم نباشد. من که می گویم با طرز فکر «آش کشک خاله اته، بخوری پاته، نخوری پاته» جلو بروید.
مطمئنا مصاحبه کننده از شما انتظار ندارد که سوپرمن باشید، اما شما هم زرنگ باشید. این سؤال را بگیرید و طوری بپیچانیدش که به جای نقطه ضعف، نقاط قوت تان را برای مصاحبه کننده تعریف کنید. یعنی نقاط ضعف شخصی تان را بگویید تا نقاط قوت کاری تان برجسته شوند. فرض می کنیم که حضرتعالی از آن آدم های معتاد به کار هستید که باید با چوب بزنی اش تا از محل کار برود خانه و همین باعث می شود که اغلب اوقات دوستان و خانواده تان را فراموش کنید. می توانید این نقطه ضعف های زندگی شخصی را مطرح کنید و بعد عنوان کنید که وسواسی بودن به کار باعث می شود تا دیروقت بمانم و همه ی اشکالات کار را برطرف کنم و حتی اگر کار بیخ پیدا بکند قید آخر هفته را هم می زنم.
تاکتیک دیگری که در مواجهه با این سؤال می توانید به کار بگیرید این است که نورافکن را بردارید و بیندازیدش روی جایی که در حال پیشرفت کردن هستید و زوم کنید روی آن قدم هایی که برداشته اید نه اینکه بگویید فلان کار را بلد نیستم. مثلا شما باید در چشم مصاحبه کننده حسابدار تازه کاری باشید که رفته و در یک مؤسسه ی آموزشی حسابداری نزدیک محل کارش چند واحد درسی راجع به «روال پرداخت حقوق ها» برداشته تا دانشش در این زمینه افزایش یابد یا مثلا متخصص IT نازنینی باشید که رفته برای دریافت مدارک تکمیلی در کلاس های امنیت شبکه Cisco ثبت نام کرده است.
5. راجع به زمینه ی فعالیت شرکت ما چه می دانی؟
دم دستی ترین کاری که می توانید بکنید این است که بروید داخل وبسایت شرکت و قسمت «درباره ما» را بخوانید. کارمندان قبلی و فعلی شرکت هم منابع خوبی برای جمع کردن این جور اطلاعات هستند. لازم نیست خیلی هم مو را از ماست بکشید، همین که چند نکته کلیدی راجع به آن شرکت بدانید کافی است. هدف از طرح چنین سؤالی این است که متوجه شوند شما چه قدر به کار کردن در آن شرکت علاقه دارید.
6. از چه چیز کار قبلی ات خیلی بدت می آمد و از چه چیزش خیلی لذت می بردی؟
جواب خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که به طور خاص مربوط به آن فرصت شغلی هستند. از گفتن چیزهایی شبیه «من از جَو آنجا خوشم می آمد» پرهیز کنید. به جای آن بگویید «من به عنوان عضوی از تیم (مثلا لجستیک)، عاشق جو رفاقت تیمی آنجا بودم». اگر هوس کردید راجع به نکات منفی کار قبلی تان صحبت کنید، یادتان باشد چیزهایی را بگویید که اصلا ربطی به وظایف کار مورد تقاضای تان ندارد. اما اگر هم منفی گفتید، حتما یادتان باشد که پشت بندش ذکر کنید که وظایف تان را تمام و کمال انجام می داده اید یا اینکه از آن چیز منفی هم نکات مفیدی یاد گرفتید. این نشان می دهد آدم وظیفه شناسی هستید، حتی اگر از کاری که به شما محول می شود خوشتان نیاید.
7. به نظرت این کار برایت کوچک نیست؟
کسی انتظار ندارد بگویید «بله». اگر گفتید، شاید مصاحبه کننده به این فکر بیفتد که این کار بعد از مدتی دل شما را خواهد زد و خیلی زود شرکت را ترک خواهید کرد. به جای جواب مستقیم دادن به این سؤال سعی کنید راجع به آن سوابق و مهارت هایی صحبت کنید که در صورت استخدام شدن، با خودتان به داخل شرکت خواهید آورد.
8. چه چیزی تو را از سایر متقاضیان این شغل متمایز می کند؟
این هم از آن سؤال هایی است که ممکن است بدجوری کفرتان را در بیاورد. انگار می خواهند کار خودشان را گردن شما بیندازند. شاید در دل تان بگویید مگر من سایر متقاضیان را دیده ام که بدانم چه چیزشان با من فرق می کند؟
مشخصا هدف مصاحبه کننده از پرسیدن چنین سؤالی این است که بداند برگ برنده تان چیست. برای پاسخ دادن به این سؤال نه تنها باید اکثر فاکتورهای مورد نظر خودشان را داشته باشید، بلکه به دو سه خاصیت دیگر هم احتیاج دارید. مثلا چیزهایی که شاید هنوز خودشان هم ندانند که ممکن است در حین کار به آنها نیاز باشد. به این ترتیب به مصاحبه کننده خواهید فهماند که من نیرویی هستم که نه فقط امروز، بلکه فرداروزی که کارتان گسترش یافت هم به دردتان می خورم.
9. در سه سال آینده خودت را در چه جایگاهی می بینی؟
این سوال را معمولا از کسانی می پرسند که هنوز بوی دانشگاه می دهند. هدف از طرح این سؤال بررسی دو نکته است. اول اینکه بدانند تا چه حد بلند پرواز هستید و دوم اینکه ببینند آیا با مفهوم صحیح پیشرفت کردن آشنا هستید یا نه. اما جواب هوشمندانه ی شما چه خواهد بود؟ به جای اینکه فلش بک بزنید به کلاس دوم ابتدایی و بگویید «می خوام خلبان بشم» یا «ستاره ی کشتی کج بشم» یا «رئیس اداره بشم» بهتر است سیاست دیگری را در پیش بگیرید. اگر مثلا دنبال یک منصب مدیریتی هستید، بگردید دنبال ویژگی های آن سِمَت که هم اکنون در آنها چندان قوی نیستید، اما انگیزه ی بالایی دارید تا به صورت آهسته و پیوسته تقویتشان کنید. مثلا اگر در حوزه ی فناوری کار می کنید می توانید با تأکید بر افزایش مهارت های خود، دورنمایی از آینده را برای مصاحبه کننده به تصویر بکشید.
10. خودت سؤالی نداری؟
هیچ وقت نگویید «نه» یا «دیگر چیزی باقی نمانده تا راجع بهش صحبت کنیم». این مصاحبه تا وقتی که نرفتید توی کوچه تمام نشده است. در ضمن، زحمت پرسیدن سؤالات بی موردی نظیر «آیا شرکت سرویس رفت و آمد دارد» را هم به خود ندهید. چون با این سؤال می توانید هر گونه تردید احتمالی ای که برای مصاحبه کننده باقی مانده را برطرف کنید و اگر لازم باشد چیزهایی را که خوب عنوان نکردید، این بار به شکل دیگری بیان کنید. همچنین می توانید از پیش چند سؤال کلیدی آماده کنید. وظیفه ی این سؤالات نشان دادن علاقه شما به آن شرکت است. به عنوان مثال می توانید از فرهنگ حاکم بر مجموعه سوال و از اینکه خود مصاحبه کننده از چه چیز شرکت بیشتر از همه خوشش می آید، سؤال کنید.
حالا پیش خودمان بماند، اینها که همگی سؤالات هلویی بودند، اما 2 فاکتور مثبت اندیشی و تمرین کردن به شما کمک خواهند کرد تا مثل آب خوردن از پس سؤالات سخت تر از این هم بربیایید. سندباد که نصف شما هم نبود و در هر قسمت از ماجراهایش باید سؤالات سخت غول هایی به اندازه ی یک ساختمان 3 طبقه را جواب می داد، خال به هیچ جایش نیفتاد، بنابراین شما چه چیزی کمتر از او دارید؟ پس هیچ هراسی به دل خود راه ندهید. مصاحبه کننده هم گناهی ندارد و نیازی نیست با یک مُشت محکم او را پیش دندانپزشک بفرستید. اگر خودتان هم جای آن مصاحبه کننده نشسته بودید دنبال فردی می گشتید که رقابت طلب باشد و به خودش اطمینان داشته باشد، نه هر کسی که فقط دنبال گرفتن کار است تا بتواند قبض آب و برق و گاز و شارژ تلفنش را پرداخت کند. تمرین کنید، امیدتان به تلاش تان باشد و از کسی باکی نداشته باشید.
گردآوری: میثم عقیلی / وب سایت «چطور»