سبلان یک تابلوی نقاشی است؛ تابلویی سبز و مخملی با قله ای سفید از برف در بستر آسمانی آبی. اینجا جشنی از چهچهه پرندگان برپاست.
میهمان سبلانی هستم که محلی ها آن را کوهستانی مقدس می دانند و اعتقاد دارند مزار اشو زردشت همین جاست. در متون کهن فارسی هم به ارتباط سبلان و آشو زردشت اشاره های بسیاری شده است؛ کوهستانی برای نیایش و عبادت این پیامبر ایرانی.
«آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون» پژوهشگر آمریکایی و ایران شناس معروف که تألیفات زیادی در زمینه ایران شناسی دارد، در بخشی از کتاب خود به نام «زردشت پیامبر ایران باستان» چنین می نویسد: «سبلان همان کوهی است که به گمان من آن را باید با کوه دو مصاحب مقدس مذکور در اوستا که در آنجا زردشت با اهورامزدا راز و نیاز کرده یکی دانست.»
میانه خرداد که بیشتر مناطق کشور گرم است دامنه کوه سبلان خنکای شیرینی دارد. جایی که ایستاده ام «ملک سویی» است یکی از بکرترین مناطق مشگین شهر که هر از گاه مسافرانی از استان های دیگر یا گردشگرانی از کشورهای دیگر چند روزی را در اینجا سر می کنند.
5 کیلومتر از مشگین شهر به سوی سبلان، مسیر پر دست انداز را که رد کنی به دوراهی می رسی که سمت چپش می رود به سوی روستای دیدنی «موییل» با آن آبگرم های منحصر بفردش و سمت دیگر می رود به دامن سومین قله بلند کشور؛ سبلان. مسیر رؤیایی است، دقیقا همانی است که در مستندهای خارجی نشان می دهند. شاید اینجا شباهت زیادی به کوهستان آلپ در سوئیس داشته باشد، همانی که حتی کارتون هایش را دهه شصتی ها به خاطر دارند ولی می توان به جرأت گفت سبلان زیباتر از آن است!
بعد از آبگرم «قینرجه» که گرم ترین آب این منطقه با دمای 87 درجه را دارد، جاده کم کم خاکی می شود و بقیه راه را باید با سرعت کمتری پیمود. از دور می شود چادرهای عشایر را در دامنه سبز سبلان دید و کودکانی که دنبال بزغاله ها می دوند. اما چیزی که نظرم را بیشتر به خودش جلب می کند عمارت های سنگی و تازه ساز زیبایی است از جنس سنگ های کوهستان. روی تابلوی کوچکی در نزدیکی این محوطه نوشته شده: «به کمپ بوم گردی ملک سویی خوش آمدید.»
وسط هفته است ولی چند ماشین نمره تهران و تبریز و قزوین و سنندج و اردبیل هم کنار جاده پارک کرده اند؛ درست در همسایگی عشایر. 15-10 زن و مرد با لباس و تجهیزات کوهنوردی هم از دره ای که به آن «جهنم دره» می گویند در حال بالا آمدن هستند. به جز عشایر بقیه آدم هایی که اینجایند میهمان همین یکی دو روزه تعطیلات هستند.
مهندس رحیم مؤذن زاده، مجری ساخت اکوکمپ ملک سویی به پیشوازمان می آید، او جزو معدود سرمایه گذاران بخش خصوصی است که برای رشد صنعت گردشگری استان اردبیل بخصوص مشگین شهر همه سرمایه اش را به این منطقه آورده است.
مؤذن زاده می رود سر اصل ماجرا و درباره گردشگری منطقه ملک سویی می گوید: «به جرأت می توانم بگویم مشگین شهر و مناطق اطرافش مثل «شهر یری»، آبگرم های شابیل و موییل و قتور سویی و … یا تالاب «جیران گلی» و آبشار «گورگور خیاوچای» و سایر مناطق دیگر جزو بهترین جاذبه های گردشگری کشور هستند که متأسفانه برای بسیاری ناشناخته مانده است. چند سال پیش و پس از راه اندازی پل معلق و مشهور شدن آن مسئولان محلی تصمیم گرفتند با احدث مجتمع های آب گرم درمانی، رستوران و هتل، پای گردشگران را به این منطقه باز کنند و به همین خاطر از سرمایه گذاران بخش خصوصی مشگین شهر خواستند در این طرح شرکت کنند. خب سرمایه گذاری در بخش گردشگری معمولا از ریسک بسیار بالایی برخوردار است بویژه در منطقه ای که هنوز پای گردشگر زیادی به آن باز نشده است. به هر حال تصمیم گرفتم و همه سرمایه ام را در طول این سه سال وارد این حوزه کردم و تا اینجای کار موفق شده ام گذشته از اشتغالزایی، بوم گردی را در این کوهستان بی نظیر به چرخه صنعت گردشگری اضافه کنم. برای اینکه آسیبی به محیط زیست نزنیم و طبیعت تا حد ممکن دست نخورده و بکر باقی بماند از مصالح طبیعی از جمله سنگ های کوهستان استفاده کردیم.»
به گفته مهندس مؤذن زاده این اکوکمپ در تابستان فعالیت هایی همچون طبیعت گردی، دره پیمایی، صعود به قله سبلان، اسب سواری، اسکی روی چمن و آشنایی با عشایر شاهسون را در اولویت برنامه هایش دارد و زمستان هم درختکاری، جمع آوری زباله از ییلاق، غذارسانی به حیوانات و … را به اجرا می گذارد.
از خانواده تهرانی که قرار است یک شب را در یکی از چادرهای عشایری بمانند درباره اینجا می پرسم و اینکه چگونه با این منطقه آشنا شده اند؟ «محمد» 35 ساله و پدر خانواده، کارمند یکی از سازمان های دولتی است و بواسطه شغلش سفرهای زیادی به نقاط مختلف کشور داشته و تعریف دامنه سبلان را از یکی از همکارانش که مشگین شهری است شنیده. او درباره این منطقه می گوید: «من اصالتا جنوبی هستم و همکارم آنقدر از اینجا تعریف کرد که اوایل زمستان سال گذشته اینجا آمدم، همه جا پر از برف بود و زیبایی اش غیرقابل تصور. آنقدر ذوق زده شدم که شب را ماندم و باور کنید یکی از بهترین سفرهایم شد. این بار با همسر و بچه هایم آمدیم و از صبح که رسیده ایم یک دقیقه هم ننشسته ایم. همین پیش پای شما از دامنه کوه روبه رویی برگشتیم. جای دیدنی و زیبایی است و خوشبختانه هنوز بکر و دست نخورده باقی مانده.»
«لیلا قلی پور» حرف های همسرش را تأیید می کند و می گوید: «اینجا طبیعت فوق العاده ای دارد، هوای بسیار خنک و کوه های پر از برف و دامنه سرسبز آدم را وسوسه می کند که چند روز دیگر بمانیم. البته این را هم بگویم که معمولا در مناطق گردشگری به سرویس بهداشتی اهمیتی نمی دهند ولی خوشبختانه اینجا برخلاف اینکه از شهر دور است ولی سرویس های بهداشتی خوب و تمیزی دارد.»
ملک سویی رستوران هم دارد؛ رستورانی با معماری قدیمی که فقط و فقط غذای محلی سرو می کند و در آن خبری از سس مایونز و نوشابه نیست. به جایش دمنوش های گیاهی به گردشگر می دهند. با «روشن» تورگردان مشگین شهری آشنا می شوم که سال هاست در این زمینه فعالیت می کند. در چند سال گذشته حتی موفق شده تا حضور کوهنوردان و اسکی بازان خارجی را در این منطقه فراهم کند. او درباره ظرفیت گردشگری منطقه می گوید: «مشگین شهر و توابع آن از جمله ملک سویی، روستای موییل و آب گرم های فوق العاده منطقه برای گردشگران داخلی تقریباً ناشناخته بود و از زمانی که پل معلق ساخته شده حضور گردشگران کمی پررنگ تر شد ولی هنوز ابتدای راه هستیم و باید جاذبه و ظرفیت های گردشگری این منطقه به همه کشور معرفی شود.
زمستان سال پیش چند اسکی باز اروپایی با هماهنگی یکی از تورگردان های تهرانی به مشگین شهر آمدند و آن ها را به همین منطقه آوردیم. وقتی اینجا را دیدند متحیر مانده بودند. خودشان اعتراف کردند که سبلان مثل آلپ است. آن ها را برای اسکی به جبهه غربی بردم. قرارشان برای ماندن دو روز بود ولی پنج روز ماندند و حالا می خواهند دوباره به این منطقه سفر کنند.»
«روشن» از وضعیت راه های منتهی به منطقه ملک سویی گلایه مند است: «ما برای جذب گردشگر و معرفی این گونه مناطق باید دست کم ابتدایی ترین امکانات از جمله راه و جاده استاندارد و هموار را مهیا کنیم. به هرحال راه ها ناهموار و پر از دست انداز است.»
از همه زیبایی های منطقه ملک سویی که بگذریم مطمئنا نمی شود از چشمه آب گرم گذشت که محلی ها در چله زمستان تن به آب گرمش می سپارند و حالا شهرتی در آب گرم درمانی به هم زده.
گردشگری که همراه با اقوامش از قزوین به ملک سویی آمده می گوید: «مردم تصور می کنند برای سفر باید به شمال یا اصفهان و شیراز و یزد بروند ولی این مملکت کلی جای دیدنی دارد نمونه اش همین جا.»
غروب است و هوا برای کسانی مثل من که با لباس نازک تابستانی به کوهستان زده اند از مرز خنکی عبور کرده است. هیچ وقت غروب سرخ آفتاب را در دل کوهستان ندیده بودم، انگار دامن سبز کوهستان به یکباره پر از شقایق سرخ شده باشد. دل کندن سخت است اما چاره ای جز رفتن نیست.
نویسنده: حمید حاجی پور / روزنامه ایران