اگر می خواهید به 65 سالگی برسید (منظورش سن خودش است) و کماکان قادر باشید کوهنوردی کنید، لطفا صبور باشید و تجربه بیاندوزید. پله به پله و مرحله به مرحله باید پیشرفت نمود. از کوه های کوچک و شرایط معمولی شروع کنید و به تدریج سطح فعالیت خود را بالا ببرید. هیمالیا باید آخرین مقصد شما باشد. پیش از هیمالیا و بعد از کوه های کشورتان باید روی آلپ، سپس پامیر یا آند فعالیت داشته باشید و تجربه کافی بیاندوزید. آنگاه به هیمالیانوردی بروید.
معتقد بوده و هستم هیچکس به کوه نمی رود که بمیرد. همه اعتقاد کامل دارند که زنده باز خواهند گشت. بیشتر مرگ ها در کوه ناشی از اشتباهات انسانی است. معتقدم که اگر اتفاقی می افتد ما باید آن را به همه نشان دهیم و علت را برایشان بازگو و تحلیل کنیم. کوهنوردی سرشار از احساسات و هیجانات است.
در کوهستان هنگامی که یک همنورد را از دست می دهید از نظر احساسات لطمه زیادی می خورید. ولی مجبورید بپذیرید آن فرد که خاطرات زیادی را با او داشته اید برای همیشه رفته است. شاید به عنوان یک همراه احساس مسئولیت زیادی نکنید چون او با مسئولیت خود به این سفر آمده و خطرات را قبول کرده است. ولی وقتی از گروهی که شما سرپرستش هستید کسی از بین می رود، شاید از نظر احساسی در آن حد فشار نباشد ولی بار مسئولیت آن بسیار سنگین و ناتوان کننده است و شما باید در مقابل مرگ آن فرد پاسخگو باشید. حداقل به خودتان …
شما دائما با خود در جدال هستید که کجا اشتباه کردید؟ چرا متوجه شرایط بد نشدید؟ چرا آن فرد را برای صعود انتخاب کردید؟ کجای برنامه ریزی تان اشتباه بود؟ و سوالات فراوانی که برایتان مطرح می شود و رهایتان نمی کند.
فشار زیادی بعد از حادثه برودپیک 2013 که منجر به مرگ ماچی بربکا و توماژ کوالسکی تحمل کردم و موهای من سپید شد. اینکه نتوانستم برای آن دو نفر کاری انجام دهم به شدت مرا آزار می دهد.
منبع: فصلنامه کوه شماره 80