کردستان با وجود ظرفیت های زیادی که دارد، هنوز آن طور که باید و شاید مقصد گردشگری نشده است.
شاید برای بیشتر مردم نام کردستان، در کنار خرید، با دشت های پهناور، رنگ، موسیقی، پایکوبی و لباس های کردی عجین شده باشد؛ اما کردستان برای من روایت پنهان دیگری داشت و آن هم داستان ها و افسانه هایی بود که در پس هر مکان یا رسمی وجود داشت.
سنگی که هر سال رشد می کند
«هورامان تخت»، که ظاهرا یک اشتباه موجب شد نامش به «اورامان» تغییر کند، یکی از مقاصدی بود که برای بازدید انتخاب کردیم. «هورامان» را به خانه های سنگی و پلکانی اش با پنجره های آبی و سبز می شناسیم، اما کارکرد سنگ در هورامان بسیار پُررنگ است و تنها به خانه ها و بافت منطقه محدود نمی شود. نزدیک «مزار پیرشالیار» غار کوچکی قرار داشت، دو دختر بیرون غار نشسته بودند و با تکه های کوچ سنگ فال می گرفتند. آن ها که خود را «پروا» و «روژه» معرفی می کنند به زبان هورامی شهری را می خوانند و نیت می کنند. روژه سنگ ها را دونیم می کند و می شمارد. می گوید اگر سنگ ها جفت بود آرزو برآورده می شود و اگر فرد بود نه. پروا می گوید داخل غار هم می توانی فال بگیری. با او داخل غار می روم. سنگ کوچکی را از زمین برمی دارد و به دهانه غار می چسباند؛ می گوید اگر دستت را برداشتی و سنگ نیفتاد آرزویت برآورده می شود.
نقش سنگ در فرهنگ مردم «هورامان» به اینجا ختم نمی شود. آخرین جمعه قبل از نیمه اردیبهشت در مزار پیرشالیار، زمانی که مراسم کُومسای با دف نوازی و تلیله خوانی به انتهایش نزدیک می شود، سنگ سفید آرامگاه پیرشالیار را در آیینی می شکنند و مردم منطقه باور دارند که این سنگ بعد از شکسته شدن مانند گیاه دوباره رشد می کند.
یکی از اهالی نگل: قرآن نگل هرگز گم نمی شود
روستای نگل یکی دیگر از مقاصد سفر به کردستان بود. در این روستا قرآنی قدمی وجود دارد که باعث شده گردشگران زیادی جذب این روستا شوند. امینی راهنمای موزه نگل می گوید که چوپانی از روستای بالایی یعنی روستان «ده کن» یا روستای «کهن» به نگل می آید و هنگام چرا دادن گوسفندانش گلی را می چیند. زیر ریشه آن گل صندوقچه ای بود که در آن قرآنی قدیمی قرار داشت، و به همین دلیل قرآن نگل به «نوگل» نیز معروف است. به دلیل شباهت این قرآن به پوست آهو، معروف به «آهو» هم هست. این قرآن که مربوط به قرن هفتم و زمان حجاج بن یوسف است، بین مردم منطقه اهمیت بسیاری دارد.
این قرآن چند بار دزدیده شده است. مردم روستا معتقدند که قرآن حتی اگر دزدیده شود خودش دوباره به نگل بر می گردد. مردم روستا آن قدر به این قرآن علاقه دارند که تاکنون اجازه جابه جایی آن را تحت هیچ عنوانی به هیچ نهادی نداده اند و به دستور مقام معظم رهبری محفظه شیشه ای ضدسرقت برای نگه داری این قرآن در مسجد نگل یا همان دروازه قرآن ساخته شده است.
این قرآن قدیمی، در کنار طبیعت بکر، این روستا را به مقصد گردشگری داخلی تبدیل کرده است. همچنین گردشگران خارجی زیادی از عراق و سایر کشورهای عربی برای دیدن این قرآن به روستای نگل می آیند.
با «ئاوات»، یکی از اهالی نگل، که حرف می زدم گفت: «قرآن هرگز گم نمی شود. چند بار هم قرآن را دزدیدند، اما هر بار به خواب یکی از اهالی روستا آمد و گفت که کجا پنهانش کرده اند. این قرآن متعلق به روستاست و همیشه هم به روستا برمی گردد.»
روستای نگل موزه ای هم دارد که دارای بخش های مختلفی ازجمله بخش قرآن های قدیمی، مردم شناسی و باستان شناسی است و در کنار ساختمان مسجد قرار دارد. این موزه در سال 92 تأسیس شد. از سمت چپ ورودی موزه، چند پله که پایین می روی، چشمه ای می بینی. می گویند زمانی که قرآن پیدا شد، این چشمه نیز از زیر آن جوشید. مردم معتقدند آب این چشمه شفادهنده دارد.
هم اکنون 600 قطعه در این موزه نگه داری می شود. یکی از چیزهایی که توجه همه را در این موزه به خود جلب می کند کلاه هایی است که روی آن سکه دوخته شده است. راهنمای موزه توضیح داد که پس انداز هر خانه در دست زنان بود. در هر خانه، گوشه سکه های پس اندازشده را سوراخ می کردند و روی کلاهی که متعلق به بانوی ارشد خانه بود می دوختند؛ او نیز کلاه را بر سر می کرد. بانوی ارشد هر خانه یکی از این کلاه ها داشت.
دریاچه زریوار را یک نفرین به وجود آورد
این دریاچه در فاصله سه کیلومتری شهر مریوان قرار دارد. زریوار و زریبار هر دو در منطقه متداول است. «زری» به زبان کردی به معنی «دریاچه وار» است. بافت اقلیمی و طبیعی دریاچه زریبار از 8هزار سال قبل ازمیلاد تغییری نکرده است. محل تأمین آب این دریاچه، علاوه بر برف و باران، چشمه هایی است که کف دریاچه وجود دارد.
درباره دریاچه زریوار افسانه های زیادی نقل شده، اما مشهورترین آن ها از شهری مدفون در اعماق دریاچه حکایت دارد. مردم منطقه معتقدند که در زمان های بسیار دور، در محل کنونی دریاچه، شهری بوده و پادشاهی ستمگر بر این شهر حکمرانی می کرده است. مردمی که از دست ظلم و ستم حاکم به تنگ آمده بوده اند پیش مرد عارف و خداپرستی که دور از شهر زندگی می کرده می روند تا آن ها را از دست ظلم و ستم حاکم نجات بدهد. مرد عارف هم از خدا کمک می خواهد. به امر خدا از چشمه های زیر زمین آب فوران می کند و حاکم و تمام شهر زیر آب مدفون می شوند.
روح عمارت خسروآباد
یکی از بناهای قدیمی کردستان و بزرگ ترین عمارت در غرب کشور عمارت خسروآباد است. در دوره زندیه خسروخان اول، پدر امان الله خان که حاکم و والی کردستان بود، این عمارت را به عنوان تفرجگاه تابستانی ساخت و در سال 1223 ق و در دوره قاجار، امان الله خان اردلان این عمارت را رسماً به عنوان مرکز حکومتی کردستان انتخاب کرد و آن را توسعه داد. در دوره پهلوی اول خانواده صادق وزیری ها این عمارت را تملک می کنند.
تا سال 1386 و پیش از اینکه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این عمارت را تملک کند، بیشتر بخش هایش در دست نواده ها و نبیره های وزیری ها بود. حتی هنوز هم یکی از نوادگان وزیری ها از بخشی از این عمارت برای نگه داری اسب هایش استفاده می کند. مدیر این عمارت اعلام کرد که کارهای زیربنایی مرمت انجام شده و اعتبار لازم برای مرمت کامل خسرو آباد حدود 4میلیارد تومان است.
وسط حیاط عمارت، حوضی چلیپایی شکل قرار دارد که آبش از کوه آبیدر تأمین می شود. حوض و فواره ای نیز در طبقه دوم قصر قرار دارد که در آن دوره بدون هیچ پمپاژی از قانون ظروف مرتبطه در آن استفاده شده و آب به داخل قصر انتقال داده شده است.
در دوره قاجار، امان الله خان، والی کردستان، یکی از دختران فتحعلی شاه قاجار را به نام حسن جهان خانوم، برای پسرش خسرو خان دوم خواستگاری می کند. هیچ فرزندی از این ازدواج سیاسی که برای بهتر حکومت کردن بر منطقه بود حاصل نشد. خسرو خان دوم بعدها همسر دیگری به نام ماه شرف خانوم یا مستوره اردلان اختیار می کند. مستوره اردلان اولین زن تاریخ نویس در سطح جهان بود. او همچنین شاعری توانمند بود و به زبان فارسی، کردی و هورامی شعر می سرود. یکی از کم نظیر ترین بانوان دوران قاجار بود که توانست چند کتاب درباره اصول فقه و مباحث دینی بنویسد.
این عمارت، به واسطه ازدواج خسروخان دوم با ماه شرف خانوم تغییرات زیادی می کند؛ برای مثال، در معماری ایرانی و اسلامی بر تقارن تأکید بسیاری می شود، اما حوض عمارت خسروآباد با قسمت شرقی و با قسمت غربی تقارن ندارد؛ دلیل این است که حوض از ابتدا به این شکل نبوده و به خاطر مستوره خانوم و شخص او به این صورت درآمده است تا صبح ها که مستوره درِ اتاق را به سمت حیاط باز می کند از طراوت و شادابی این حوض بهره مند شود. اتاق مستوره از صبح تا ساعت سه آفتاب داشت؛ به همین دلیل، روبه روی پنجره های این اتاق و نزدیک در ورودی دو آینده بزرگ تعبیه شده تا اتاق مستوره عصرها هم آفتاب داشته باشد.
اتاق ماه شرف خانوم همچنین دری اختصاصی به نجم آباد – بالکنی که زمانی بلندترین جای استان بود و کارهای ستاره شناسی از آن محل انجام می شد – داشت. البته روایت دیگری هست که وجه تسمیه این بالکن نام مادر خسروخان دوم، نجمه خاتون، بوده است.
خسرو خان در 36سالگی از مرض طاعون می میرد و ماه شرف خانوم نیز اندکی بعد از خسرو درمی گذرد. شعرهای ماه شرف بعد از مرگ خسرو که در سوگ خسرو نوشته شده نشان دهنده عمق این فقدان برای اوست. چون ماه شرف و خسرو فرزندی نداشتند، ماه شرف را به کردستان عراق انتقال دادند. ماه شرف در همانجا درگذشت و مزارش اکنون در کردستان عراق است. بعد ها هم صادق وزیری ها عمارت را می خرند و در آن ساکن می شوند. خسروخان و ماه شرف خانوم وارثی برای حکومت از خود به یادگار نگذاشتند، اما قصه ای در این عمارت به یادگار مانده که حتی حوضِ چشم شکل طبقه دوم عمارت، که نماد احساسات است، آن را برای بازدیدکنندگان روایت می کند.
نویسنده: طاهره کوپالی