“اعجاز ایران” مقاله مبلغانه ای از لیدیا لچوا گزارشگر بلغاری

توسط

روزنامه «اسلووتو» در صوفیای بلغارستان، در مطلبی که چندی پیش منتشر کرده، به قلم گزارشگری که در پی سفری به ایران، مقاله ای درباره ایران نوشته، آن چنان توصیف مثبت و مبلغانه ای از شرایط و زندگی در ایران ارایه کرده که در نهایت، نام «اعجاز ایران» را برای نوشتار خود برگزیده است.

در این مطلب که در تاریخ 21 مارس 2015، مقارن با نوروز (اول فروردین ماه 94) به قلم «لیدیا لچوا» منتشر شده، آمده است: «یکی از دوستان از شنیدن خبر مربوط به سفر من به ایران شوکه شد: “نمی ترسی؟ به هیچ قیمتی، در جهان این کار را انجام نخواهم داد. وضعیت در آنجا وحشتناک است”.

من از آرزوی خود، برای بازدید از ایران به هیچ قیمتی منصرف نمی شوم. در این مورد یک چیز بسیار دلپذیر وجود داشت و آن افتخار دعوت از سوی آقای محمدعلی کیانی، رایزن فرهنگی ایران در بلغارستان است. در چارچوب هیئت کوچکی متشکل از نویسندگان، شاعران، خبرنگاران و استادان. تمامی آن ها از بانوان بلغارستان بودند. قبلا درباره برنامه های ایرانی هایی که به منظور معرفی موسیقی سنتی ایرانی به بلغارستان آمده اند، مطالبی نوشته ام. هنگامی که نوبت نمایشگاه شگفت انگیز قالی های اصلیل ایرانی در گالری “سردیکا” و در باشگاه مرکزی نظامی صوفیا رسید، مقاله را با کنفرانس مطبوعاتی و روابط عمومی مضاعف تقویت کردم. دوستی های فوق العاده ای در نمایندگی فرهنگی ایران ایجاد کردم؛ پس از اینکه چندین سال در برگزاری رویدادهای مختلف به این نهاد کمک کردم. با ایرانی های دیگری نیز آشنا شدم که از جمله استادان کرسی ایران شناسی در دانشگاه صوفیا هستند».

لیدیا لچوا در مقاله مطبوعاتی خود می افزاید: «خانم فیوضی قلب جامعه ایرانیان است؛ زنی با ابعادی کوچک و شکننده که در سن 20 سالگی به همراه شوهر خود و در وضعیت بارداری، به صوفیا آمده است. وی 36 سال است در بلغارستان زندگی می کند. شخصیتی متبحر و اختصاصی، تجلی قدرت و معنویت ایران است. دختر جوان و فوق العاده توانمند خود، «شاری» و کمی بعد از آن، همسر خود، «علی» را از دست داده است. خانم فیوضی به نوشتن، ترجمه و انتشار کتب ادامه می دهد که به مبادلات فرهنگی بلغارستان و ایران کمک می کنند. او همچنین به تدریس زبان فارسی در دانشگاه صوفیا ادامه می دهد. خانم فیوضی که از نسل تمدن باستانی 7 هزار ساله است، نمونه زنده ای برای گفت و گو از طریق پل فرهنگ ها است».

یادآوری می کنم که «اصغر فرهادی»، کارگردان ایرانی فیلم «جدایی نادر از سیمین»، جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را در ماه فوریه سال 2012 دریافت کرد؛ زمانی که روابط میان ایران و آمریکا به شدت متشنج بود. لیکن هنر پیروز شد: پل فرهنگ دوام آورد؛ چراکه نه، زمانی که فیلم های فرهادی راهنمای روح انسان هستند. بدین سبب خدا به انسان، ایمان، خلاقیت و عشق داده است. این احساسی بود که من در دیدارهای خود با ایرانی ها داشتم؛ چه در دیدارهایی که در پایتخت ایران، تهران بزرگ انجام شد که جمعیت آن دو برابر بلغارستان است و چه در اصفهان زیبا، پایتخت قدیمی ایران.

ایرانی ها از هر چیز، هنری را خلق می کنند. چگونگی ساخت ساختمان های مسکونی را مشاهده کردم. آن ها به گونه ای با مصالح مختلف و قوه تخیل غنی تزئین شده اند که شکل آثار هنری را به خود گرفته اند. دیوارهایی که فضای ساختمان سازی را محصور کرده اند، رنگ آمیزی شده اند و همچون تصاویر زیبا می درخشند. بر روی خانه های فرسوده، تصاویر زیبایی از داستان های کودکانه ترسیم شده است. نه اینکه مردم نمی دانند با پول های خود چه کار کنند. برعکس؛ مردها در چند جا فعالیت می کنند و دانشجویان به صورت همزمان کار و تحصیل می کنند. ولی ایرانی ها ژن زیبایی شناسی را حمل می کنند. به صورت بینشی، احساس می کنند که فضای بیرونی باید به صورت طبیعی زیبا باشد.

به نقاط مختلف جهان سفر کرده ام، لیکن تاکنون چنین معماری معنوی مشاهده نکرده ام. بازی با زیورآلات مختلف بر روی دیوارهای ساختمان ها یا نقاشی های بزرگ (ازجمله رزمندگان، نماد از خودگذشتگی، یا چهره های همچون آیت الله خمینی و رییس جمهور حسن روحانی، تنها بخشی از این سنت ها هستند. هر ساختمان عنصری سنتی را در خود دارد که سبک ساده آن نیز، ایجاد تنوع می نماید. ساختمان هایی با نمای مدرن نیز وجود دارند، ولی استادانه گنجانده شده اند.

فاصله هایی که در تهران وجود دارند، خیره کننده است. حمل و نقل شهری به خوبی سازماندهی شده است. مترو، اتوبوس های شهری، مینی بوس و غیره وجود دارند. به طور کلی، خودروهایی که ساکنان تهران استفاده می کنند، از نوع متوسط هستند، لیکن جیپ های گران قیمت نیز به این شهر هجوم آورده اند. ترافیک در آنجا بسیار سنگین است، خودروها در فاصله چند سانتی متر یکدیگر عبور می کنند. موتورسیکلت ها احتمالا دوره آموزشی “بتمن” (BATMAN) را گذرانده اند. حرکت وسیله های نقلیه بسیار آرام و برازنده است. من نشنیدم هیچ راننده ای به دیگری فریاد بزند، ناسزا گوید، به حالت جنون آمیز بوق بزند، به عابران پیاده توهین کند و با انگشتان خود علامت های ناشایست نشان دهد. هیچکس غرق عرق در پس اتوبوس نمی دود. هیچ کس عصبانیت خود را بر سر مسافران وسیله های حمل و نقل شهری خالی نمی کند. توضیح آن این است: کشوری آرام و منظم.

خیابان ها پاک هستند. کاغذ، ته سیگار، کیسه های پلاستیکی، بسته بندی ها، باقیمانده های غذا و غیره وجود ندارند. مدفوع سگ ها و سگ های ولگرد در خیابان ها مشاهده نمی شوند. گویی برای آرامش خاطرم، تنها در دو مورد، دو سگ کوچک را در حین گردش در دستان خانم های جوان مشاهده کردم. تکدی گری نیز وجود ندارد.

جوانان ایران خندان، طبیعتا مؤدب، دارای اعتماد به نفس و آماده برای کمک هستند. بیشتر ایرانی هایی که با آن ها صحبت کردم، دانشجویانی مسلط به زبان انگلیسی بودند. آن ها تاکید کردند که از کتابخانه ملی در تهران بازدید کنم که یک گنجینه فوق العاده است. متخصصان جوان که موفقیت های خود را در بخش های مختلف علمی ثبت کرده اند، در بخش علم و دانش فعالیت می کنند و به این افتخار می کنند که موفقیت ها را شخصا کسب کرده اند.

کتابخانه ملی از موقعیت فوق العاده بالایی در ایران برخوردار است، از سوی مجلس شورای اسلامی تایید شده و تحت قیمومیت ریاست جمهوری فعالیت می کند. مرکز ایران شناسی و دانش اسلام در کتابخانه، حاوی بایگانی و اسناد فوق العاده غنی است. در آنجا بیش از 2 میلیون کتاب (دست نوشته و چاپی، دست نوشته ها بر روی سنگ و صفحه های سرب در بخش جداگانه ای) نگهداری می شوند. اغلب کسانی که از کتابخانه بازدید و استفاده می کنند، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری هستند. اتباع خارجی نیز با کارت شناسایی یا گذرنامه می آیند، کودکان در سنین 7 تا 14 سال از سالن های ویژه خود برخوردارند. معلولان، بویژه نابینایان، از مراقبت های ویژه برخوردارند. این کتابخانه به صورت تمام سال، 24 ساعته، به استثناء سه مناسبت ملی، فعالیت می کند.

برای من تجلی این اشتیاق به دانش (یعنی کتاب) همان فرد مطالعه کننده است. برخی خواهند گفت، پس از هفت هزار سال تاریخ ایران، باز هم به مطالعه می رسیم. امان از این مسئله! انسان مطالعه کننده را در حیاط مرکز فرهنگی گالری نیاوران دیدم. بر روی نیمکتی در زیر سایه یک درخت نشسته بود و کتابی را مطالعه می کرد. اصلا به من توجه نکرد. از دور به او نگاه کردم و احساس حسادت داشتم. او می خواست که علم و دانش بیشتری در مورد جهان داشته باشد تا رد کمتری از زندگی در آن احساس کند. تمایلی در من به وجود آمد که در کنارش بنشینم و در زمینه کتاب صحبت کنیم. پس از برداشتن چندین گام، متحیر بر سرجای خود میخکوب شدم. آن مجسمه ای بیش نبود. به خود گفتم، چیزی نیست، این هم مرد دیگری است که من را ناامید کرد. اما، آن افکار من را خواند. من همچون نوشتارها و کتاب های ایرانی ابدی خواهم ماند.

ایران سرزمین حکمت و معنویت است. با تمرکز چنین عظمت و شایستگی، فکر می کنید که وزیر فرهنگ چه احساسی می تواند داشته باشد؟ دکتر علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، متواضع و خاکی، دو دیدار دیگر را لغو کرد تا وقتی برای گفت و گو با افراد ناشناسی همچون ما اختصاص دهد. وی دیپلماتی باتجربه و سیاستمداری متبحر است که سفرهای زیادی داشته و در میان فرهنگ های مختلفی زندگی کرده است. از وی سؤال کردم که این چه جادویی است که خانواده ایرانی را حفظ می کند. پاسخ: “ما ایرانی ها، مردم باایمانی هستیم. این در خون ماست. از بچگی گوش می کنیم که چگونه والدین ما پیرامون خانواده، رفتار و کردار و اخلاق صحبت می کنند. ما این گونه متولد شده ایم، با ایمان به خدا”.

وزیر فرهنگ ادامه داد که بانوان از نقش اساسی در خانواده برخوردارند. مهم ترین مسئولیت به عهده بانوان قرار داده شده که همان “تربیت فرزندان” است. وظیفه دیگر بانوان، مدیریت خانه و برقراری نظم و آرامش در آن، حفظ عشق و دوستی است. ولی وظیفه اصلی بانوان، کنترل کودکان و حفظ آن ها از تاثیر منفی خارجی فرهنگ های دیگر است. به این دلیل، کودکانی که در چنین فضایی بزرگ می شوند، به این روح و رویکرد در زندگی پایبند می مانند. در ذات آقایان نیست که از کودکان و خانه مراقبت کنند. آن ها موظف هستند که خانواده را تامین کنند. قرآن نمی گوید که مرد از زن برتر است. آن ها یکدیگر را تکمیل می کنند و بدین شکل، یک چهره انسانی را ایجاد می کنند که با خوبی مترادف است.

ظاهرا در ایران اختلافی در این زمینه وجود ندارد که چه کسی جنس قوی تر است و هیچ کس برای کسب این موقعیت مبارزه نمی کند. هیچ جا فراخوانی درباره برابری زنان و مردان شنیده نمی شود. چون بلغارها به هیچ کس و به هیچ چیز اعتماد ندارند، با حرکت دست این مسئله را تکذیب خواهند کرد و خواهند گفت: بله، ولی این بر اساس اسلام و کتاب مقدس است. در حالی که زنان بیچاره محجبه، به صورت تمام وقت، پشت درهای قفل شده، در خانه های خود محبوسند، تنها وظایف آن ها زایمان و آشپزی است و دائم مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. پس حقوق بشر آن ها کجاست؟ برای تمامی کسانی که نسبت به این مسئله کنجکاو هستند که آیا زنانی در خیابان های تهران وجود دارند و چگونه در این “حبس خانگی” زندگی می کنند، آنچه را که من خود شاهد بودم، تعریف خواهم کرد. نه تنها بانوان ایرانی در خیابان ها وجود دارند، بلکه آن ها زیبا، باهوش، با لباس هایی قشنگ و جذاب هستند. زنان ایرانی از جمله زیبارویان کره خاکی هستند. این مسئله را به عنوان فردی می گویم که به بسیاری از کشورهای جذاب سفر کرده ام. یادتان باشد بانوان دوست ندارند که به یکدیگر تعارف کنند. بانوان جوان ایرانی لباس های تنگ تا زانو به تن کرده اند که زیر آن ها شلوار تنگ تری همچون مد امروز پوشیده اند. گاه به اضافه عینک های تیره که آرایش ملایم آنها را پنهان می کند. رنگ مشکی سنتی در برابر رنگ های روشن که با آن ها خود را می پوشانند، عقب نشینی کرده است. در ایران، در میان زیبایی های فراوان زنان کشور، مرد بودن چندان آسان نیست.

بانوان از اماکن خود برخوردارند که در آن ها می توانند حجاب خود را بردارند، موهای خود را رها کنند، ورزش کنند، تن خود را به صورت آزاد در معرض درخشش خورشید قرار دهند. ورود مردان به این گونه اماکن ممنوع است. از چنین جایی در کوه بازدید کردیم. احساس عجیبی داشتیم: انگار زندگی دوگانه ای وجود داشت. یکی برای جامعه و یکی به صورت شخصی. نام آن مکان ویژه ما “بهشت بانوان” بود. خانم های ایرانی مستحق آن هستند. هر کدام از زنانی که خواهان چادر است، چادر به سر می کند. اگر نمی خواهد، از پوشش های دیگر و در زیر آن شلواری تا زیر مچ پا و جوراب استفاده می کند و بس. ما در بلغارستان ضرب المثلی داریم: “از روی نوع لباس، از افراد استقبال می کنند و از روی عقل، آن ها را بدرقه می کنند”. این توضیحات مربوط به نوع پوشش آن ها بود. اکنون در مورد عقل آن ها صحبت کنیم. باور داشته باشید یا نه، در ایران بانوان حکومت می کنند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979، آیت الله خمینی شخصا به این نکته اشاره کرد و گفت: “انقلاب اسلامی پیروزی زنان است”. با چنین زنانی دیدار کردیم. آن ها در موقعیت های کلیدی قرار گرفته اند: یکی معاون رییس جمهور، دیگری معاون وزیر کشور. هر دوی آن ها دارای چهره هایی همچون نقاشی هستند، نازک و احساساتی، لیکن مسئولیت پذیر و خود را وقف هدف های دشواری کرده اند.

این افتخار را داشتیم که با معاون ریاست جمهوری ایران در امور زنان و خانواده، دکتر شهیندخت مولاوردی، دیدار کنیم. زنی زیبا، با چهره و دستانی که از آن ها هنرمندی منعکس می شد، معاون رییس جمهور چند ساعت به ما اختصاص داد و ما را به ضیافت شام منحصر به فردی، در زیر ستاره ها دعوت کرد. مولاوردی این واقعیت را خاطرنشان کرد که ایران کشور صلح است و دارای فرهنگ و تاریخی چندین هزار ساله است که دستاوردهای آن از شرق تا غرب منتشر می شوند. او تاکید کرد که یکی از ارزش های مقدس ایرانی ها، خانواده است. به این دلیل، احترام به زن وظیفه ای در درجه اول محسوب می شود. با نفوذ اسلام به ایران در حدود 14 قرن پیش نیز حقوق بشر، به ویژه شخصیت بانوان به رسمیت شناخته شد. البته در ایران 80 میلیون نفری، مسائل در تمامی خانواده ها به صورت ایده آل نیست. خشونت خانگی هنوز دلیل عمده شکایات بانوان است. اما این واقعیت که معاون رئیس جمهور مسئولیت مشکلات بانوان و خانواده را به عهده دارد، نکته ای نمادین است.

دکتر فرهمندپور نیز مشاور وزیر کشور و مدیر کل امور زنان و خانواده است که مسئولیت امور زنان و خانواده را به عهده دارد؛ زنی جوان و شیرین، ولی کمی خسته. او با ما در میان گذاشت: “بهترین لحظات زندگی من هنگامی است که هر سه نفرمان (با شوهر و فرزندم) در خانه هستیم. در آن زمان تمامی مسائل رو به راه است”. او اعتراف کرد که شعر نیز می نویسد. من نیز با شوخ طبعی گفتم: “من نیز می نویسم. البته چندان قابل قضاوت نیست!” فرهمندپور خندید و ادامه داد: “ایران کشوری است که دارای سازمان های زنان بسیار زیادی است که از حقوق بانوان محافظت می کنند و در صورت وجود مسئله ای، بلافاصله به وزیر گزارش می شود. در تمامی مراکز استان ها (31) دفاتر فعال زنان وجود دارند. شهرداران تحت اختیارات قانونی وزارت کشور فعالیت می کنند و اطلاعات حاصل به رییس جمهور گزارش داده می شود. فعالیت های بانوان برای جامعه مهمند، تعداد آن ها در بخش آموزش و پرورش بیشتر از مردان است. وضعیت در بخش بهداشت و درمان نیز چنین است. یک چهارم کارمندان وزارت کشور را زنان تشکیل می دهند. برخی از آن ها به عنوان مشاوران وزیر فعالیت می کنند، برخی دیگر در مقام مدیرکل و بسیاری از آن ها در موقعیت های مدیریتی مشغول به کارند”.

وظیفه مرد در ایران تامین مالی خانواده است. زنان شاغل به مراتب ثروتمند تر از مردان هستند. آن ها تمامی اعتبارات مالی را که دریافت می کنند، برای خود حفظ می کنند. از نظر اجتماعی وضعیت بانوان ایرانی ترحم برانگیز نیست. هنگامی که دختری در خانواده به دنیا بیاید، همه برای آن خوشحال می شوند (در بلغارستان تولد دختر تقریبا باعث ناامیدی می شود). پدر موظف است که از دختر خود مراقبت کند و تا زمان ازدواج هزینه آن را تامین و پرداخت کند. سپس وظیفه مراقبت و هزینه های آن را شوهرش تقبل می کند، بدون توجه به این که آیا شاغل است یا خیر. همسر موظف نیست که کار کند. در موارد مرگ شوهر، همسرش کل حقوق بازنشستگی او را دریافت می کند. قوانین ایران کمک مالی برای زنان بیوه و زنان سالمند بدون سرپرست را تامین می کنند.

در بخش دیگری از مقاله مطبوعاتی لیدیا لچوا، همچنین آمده است: «برای لمس بهتر معمای ایران، از شورای عالی حقوق بشر در ایران بازدید خوبی داشتیم. میزبان ما عالیجناب دکتر کاظم غریب آبادی، معاون دبیر کل در زمینه مسائل بین المللی، بخشی از قوه عالی قضاییه بود. غریب آبادی تاکید کرد: “حقوق بشر در ایران یک مسئله اساسی است. ما از 14 قرن پیش یک کشور اسلامی هستیم. شان و کرامت انسان یکی از پایه های دین اسلام است و منشور حقوق بشر در ایران به 3 هزار سال پیش باز می گردد. دین اسلام دارای بیشترین اصول نسبت به حقوق بشر شناخته شده در جهان کنونی است. هویت آن عمیق تر است: آزادی و شرافت انسان و مسیر تکامل معنوی آن”.

همچنین قاضی دکتر سعدی توضیح داد که حقوق بشر از اساسی ترین اصول سیستم قضایی است. جرایم سنگین در بخش “محاربه و فساد فی الارض” قرار گرفته اند که شامل حمل و توزیع غیرقانونی مواد مخدر، سرقت، تهدید امنیت، قتل و غیره است. این ها جرایم خطرناکی هستند، زیرا زندگی عادی و آرامش مسلمانان را از بین می برند”. در قوه قضایی ایران 19 هزار قاضی و پرسنل اداری مشغول به کارند. زنان با حقوق کامل در روند دادگستری شرکت می کنند. در میان آن ها قضات عالی نیز وجود دارند، ولی تعداد آن ها از مردان کمتر است.

میزبان عالی رتبه ما یادآوری کرد: “ایران تاکنون نظامیان خود را به هیچ جا اعزام نکرده است، ما کشور صلح دوستی هستیم. به گذشته، تاریخ و تمدن خود احترام می گذاریم، زیرا آن ها عظمت و اعتبار ایران را ایجاد می کنند”. وی در گذشته سفیر ایران در هلند و نماینده دائمی این کشور در سازمان “بازدارندگی از به کارگیری جنگ افزارهای شیمیایی” (2010-2014) بوده است.

کلمه ای که اغلب از سوی ایرانی ها به کار گرفته می شود “عدالت” است. قانون اساسی ایران متن عبرت انگیزی است. عدالت، اصلی ترین بخش در سیستم دادگستری ایران است. قوه مجریه تلاش می کند که روابط عادلانه ای با جامعه برقرار کند. مثلا دولت آموزش رایگان برای کودکان از جمله در مقطع متوسطه تامین می کند و تسهیلاتی برای دسترسی جوانان به دانشگاه ها ایجاد می کند. دولت همچنین حفاظت از محیط زیست را به عنوان یک وظیفه اجتماعی تلقین می کند. دولت استخدام کارشناسان خارجی و همچنین وجود پایگاه های خارجی در خاک ایران، حتی برای اهداف صلح آمیز را ممنوع می کند. اقتصاد به عنوان ابراز تامین نیازهای انسانی در جهت رشد معنوی آن تلقی می شود، نه به عنوان هدف مطلق انسان ها برای کسب مال و ثروت.

از جمله نکات قابل توجه درباره قوه مقننه این است که تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران (80 میلیون نفر جمعیت) 270 نفر هستند. تعداد نمایندگان پارلمان بلغارستان که جمعیت آن کمی بیش از 7 میلیون نفر است، 240 نفر است».

لیدیا لچوا در پایان نوشتار روشنگرانه خود در روزنامه اسلووتو چاپ صوفیای بلغارستان، تاکید کرده است: «دیدارها با نمایندگان دولتی، با انسان های عادی و با ایرانی های اتفاقی، این امکان منحصر به فرد را به ما داد تا با یکی از قدیمی ترین فرهنگ های جهان آشنا شویم و حکمت و روح ایران باستان را لمس کنیم و یک بار دیگر اطمینان پیدا کنیم که راه روشنایی در برابر ماست، ما بلغارهای فروتن، باید به خود بیاییم و آن را طی کنیم».

منبع: ایسنا

ارسال یک نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ممکن است دوست داشته باشید